به گمان نگارنده، چهرهی رقابت، باید چهرهای ایمن از هرگونه محدودیت و پیرایششده از هر نوع مصونیت نابرابر باشد. جدا از محدودهی جغرافیایی رقابت، تمامی سازمانهایی که در تلاش برای ماندن در بازار هستند، با چالشهای پرشماری مواجه شدهاند که برای حل و فصلشان به ناچار باید از قالبهای سنتی فاصله بگیرند.
پیشکسوتان و رواجدهندگان بحثهای مدیریت کیفیت در ایران بهخوبی بهیاد دارند که سازمانها در ابتدای ورود سیستمهای مدیریت به دروازهی صنعت کشور، تمایلی به شکستن قالبهای فکری خود نداشتند. آنان کیفیت را موجودی ایهامی و تعبیه شده بر روی محصول یا خدمت میپنداشتند و راه و نظر کارشناسان و خبرگان در مورد عوامل دخیل دیگر برای تکمیل کیفیت، تضمین و نهایت مدیریت آن را برنمیتابیدند.
یکی از دلآزارترین دستاویزهای این نوع سازمانها، نسبت دادن آن راهها و روشها و استانداردها به جهان صنعتی و عدم نیاز به آن در صنعت کشور بود. ترکتازی ناشی از مصونیت در برابر حضور رقبای خارجی و دستیازی به برخی از منابع و امکانات نابرابر داخلی، باد بر پرچم این سازمانها میانداخت. اینان موفقیت خود را حاصل زبردستی، تیزهوشی و توانمندی خود در رقابت ارزیابی میکردند. درست به مثابه تکچشم در شهر کوران، و به روایت نسل جدید: توهم در حد لالیگا.
عمومیت ندارد ولی در کلان، امروزه صنعت ما بازهم درحال آزمودن آن رویکردی است که قبلتر تجربه و برای آن هزینهها کرده است. دلبستگیهای تمرینشده ولی ناکافی در روشهای تولید و ارایهی خدمت، اکنون دیگر کارساز نیست و نمیتواند ماندگاری سازمانهای میهنی را در عرصهی رقابت تضمین کند.
کمینه، آنان که دل به حضور در بازارهای جهانی بستهاند نیک میدانند که دیگر تمرکز صرف بر مدیریت کیفیت کارساز نیست. مشتریان و ذینفعان میخواهند علاوه بر لمس کیفیت در محصول و مدیریت ماندگاری آن بهصورت نظمیافته بهوسیله سازمان، از چندوچون روشهای تولید و ارایهی خدمت نیز مطلع باشند. آنها مایلند بدانند که در تولید محصول و ارایهی خدمت، چهمقدار منابع کره زمین مصرف شده و هدرداشت آن به چه میزان است؟ مشتریان انتظار دارند که میزان آلایندگی منتشرشده در هوا، آب و خاک در هنگام ساخت محصول به آنها گزارش شود. ذینفعان حتا مایلند در این مورد بدانند که در عملیات تولید و توزیع محصولات، چند تن دیاکسیدکربن تولید شده و اثر این مقدار دیاکسیدکربن بر گرم شدن کرهی خاک به چه میزان بوده است؟
از آن فراتر، مشتریان و سایر ذینفعان به اطلاع از این موضوع اصرار دارند که در تولید محصول از چه منابع طبیعی و انرژیهایی برداشت شده است و آیا اینها مانند باد، انرژی خورشیدی یا درختان تجدیدپذیر بودهاند یا اینکه از منابع تجدید ناپذیر مانند فلزات معدنی، سوختهای فسیلی استفاده شده است؟ انتظار دارند به آنها گزارش شود که در هنگام تولید، چهمیزان پسماند و پساب تولید شده است و چه روشهایی بهکار گرفته میشود که میزان آنها کم شود و در پی آن باقیماندهی پسماند و پسآب چهگونه مدیریت میشود؟ و دهها موضوع از این دست، جملگی موضوعاتی هستند که مشتریان و ذینفعان، اطلاعات مربوط به آنها را طلب میکنند و طبیعی است که رقبای صنعتی سختکوش و مشتاق ماندگاری، بهناچار و بی چونوچرا به آنان گزارش میکنند.
در برخی از کشورها، اندازهگیری موارد بالاگفته و گزارشدهی آنها بر اساس روشهای استاندارد، مانند پرداخت مالیات و ایستادن در پشت چراغ قرمز، جز لاینفک قوانین شده است. البته گامهای اولیه برای تدوین و ابلاغ این مهم به مجامع صنعتی کشورمان در شرف تکوین است. طبیعی است که برای رقابتپذیر (ماندن یا شدن) صنعت کشور عزیزمان، پرداختن چالاک به این موضوعات در شمار الویتهای تعیینکننده قرار دارد.
مثالی برای شفافتر شدن اهمیت موضوع: اگر یک شرکت کرهای و یک شرکت ایرانی هر دو محصولی با کیفیت و قیمت اولیهی مشابه، برای صادرات به یک بازار در کشور هدف ارایه دهند، بیشک خریدار از محصول ایرانی که فاقد گزارش پایداری، گزارش رویکرد اقتصاد چرخشی، گزارش ردپای کربن و گزارش چرخهی حیات محصول است، عوارض ورودی بیشتری نسبت به رقیب کرهای آن اخذ میکند چرا که رقیبش، مشق شب خود را بهموقع انجام داده و این گزارشات را آماده و در اسناد فروش ارایه کرده است. بدین نحو قیمت محصول صادرکنندهی ایرانی نه بهدلیل نقص کیفیت یا قصور در ضوابط بازرگانی بلکه بهخاطر عدم افشای عملکرد محیطزیستی سازمان برای تولید آن محصول، گرانتر شده و از حالت رقابتی خارج شده است. (بازار هدف در اینجا، تمامی کشورهایی هستند که ارز آنها، ارزش تجارت با آنها را ایجاد میکند.)
بهطور قطع موضوع بسندهکاری در استفاده از منابع طبیعی و محیط زیست، و نگهداشت حرمت آنها بهویژه به عنوان امانتی از آیندگان در نزد ما، در مفهوم جدید رقابت بسیار پررنگتر شده است. شرکتها اکنون باید برای ماندن در گردونهی رقابت علاوه بر تمرکز بر کیفیت و مدیریت اثربخش آن، روشهای طراحی، خرید، تولید، حمل، نگهداری و توزیع محصول خود را بهگونهای تغییر دهند که نیازها و انتظارات جدید مشتریان را پوشش دهد. سازمانها ناچارند بیش از پیش، نه تنها منابع و محیط زیست طبیعی را حفظ کنند بلکه از آلودگی آن نیز پرهیز کنند.
شاید قابل توصیه باشد که اولین گام حضور در این چالش و تضمین ماندگاری صنعتی در آینده، اندازهگیری و تعیین سطح موجود از عملکرد محیط زیستی بهوسیلهی سازمان است. با اندازهگیری ردپای آب، ردپای کربن و آغاز حرکت به سوی استزاتژی اقتصاد چرخشی، میتوان با تعیین فاصله از حدود پذیرفتنی، سازمان را برای تولید پایدار تقویت و گزارشدهی (افشای) این ویژگیها را به ذینفعان ممکن کرد. البته افشای پایداری گزارهی غریبی برای خوانندگان نیست ولی در معدودی از سازمانها به درستی درک نشده و نظم کشمش و مویز برای افشای پایدار رعایت نمیشود.