بازمهندسی نظام آموزشی

0

بازمهندسی نظام آموزشی

بخش دوم

 

پیامبر اکرم میفرمایند: “خیر العلم ما نفع، بهترین علم آن است که فایده داشته باشد”. آیا آموزش های نظام آموزشی ما برای دانش آموخته ها و هدف نهایی آن ها که ورود کم هزینه، آسان و سریع به بازار کار است کفایت لازم را دارد و اصولا این نظام برای هر دو گروه  دانش آموخته ها و بازار کار فایده ی لازم را دارد؟ برای پاسخ به این سوال یادآوری میکنم که از استاد و فیلسوف عالیقدر جناب آقای دکتر دینانی پرسیدند: در ادامه تحصیلات حوزوی، آیا در دانشگاه چیزی به دانش شما اضافه شد؟ ایشان فرمودند خیر، در دانشگاه به ما هیچ یاد ندادند بلکه من به دانشگاه آموختم.

 

 در این مجموعه مقالات که در سه بخش تهیه می شود وضعیت نظام آموزشی از سه منظر بررسی شده و آثار اقتصادی و اجتماعی آن مورد تحلیل قرار می گیرد.  ضمن آنکه قصد نداریم نیت پاک و تلاش های صادقانه اساتید، معلمان و کادر آموزشی کشور را نادیده بگیریم. می خواهیم با کالبد شکافی نظام آموزشی به نقاط ضعف و مشکلات آن اشاره ای داشته باشیم.با هدف اینکه مسئولان نظام آموزشی کشور، با استفاده از روش ها، امکانات و فناوری های نوین نسبت به بازمهندسی نظام آموزشی کشور اقدام کنند.

در بخش اول مقاله که در شماره قبل به چاپ رسید(شماره 36 نشریه کیفیت و مدیریت)، موضوع نظام آموزشی در ایران و ابعاد ناکارآمدی آن از دیدگاه اصول مدیریت کیفیت مطرح و مورد تحلیل قرار گرفت و به پیامد های مخرب آن در امور تولید و اشتغال اشاره شد و در ادامه اثرات نامطلوب  آن بر امور اجتماعی و اقتصادی کشور به طور اجمال ذکر گردید.

در بخش دوم، در این مقاله تلاش داریم به عملکرد نظام آموزشی از منظر فراگیران  که عمدتا جوانان هستند و سرمایه های آینده کشور به شمار میروند و از پیامدهای منفی آن در ابعاد اقتصادی و اجتماعی متاثر میشوند، بپردازیم. همچنین با تمرکز بر روش زندگی و فرهنگ جاری نسل جدید فراگیران که به نسل زد (Z Generation) معروف است، با تحلیل مکانیزم های یادگیری آن ها، نکاتی را برای بازمهندسی نظام آموزشی متذکر شویم.

در بخش سوم که در شماره آینده خواهد آمد به موضوع نظام آموزشی از منظر بازار کارو مشکلاتی که نا کارآمدی این نظام بر تامین نیروی انسانی مورد نیاز کشور در حوزه های تولید و خدمات و نحوه جبران کاستی های آن خواهیم پرداخت.

 

فرزین انتصاریان

رییس انجمن مدیریت کیفیت ایران

آموختن یا آموزش، کدام یک رویکرد محوری نظام آموزشی است؟

در این مقاله متمرکز بر نظام آموزش کشور در سطوح عالی و متوسطه هستیم که خروجی آن ها باید وارد بازار کار ‌شود. اما این که خروجی این نظام تا چه اندازه برطرف کننده نیاز بازار کار است؟ آیا آموزش‌های دوره متوسطه و دانشگاهی برای ایجاد مهارت در فارغ التحصیلان برای ورود و ماندگاری در بازار کار کافی است؟ و نیازهای حال و آینده کشور را در این محیط دائما در حال تغییر، تامین می نماید؟  در ادامه تلاش داریم ضمن بیان ایرادات نظام آموزش به راهکار رفع آن ها در یک رویکرد کلی و کلان اشاراتی داشته باشیم.

ناکارآمدی چرخه بسته نظام آموزشی

مجسم کنید کارخانه‌ای را که هدف اصلی آن تولید مواد اولیه مورد نیاز خودش باشد و عملا محصولی را تولید کند که تنها مواد اولیه مصرفی مناسب برای تولیدات خودش است و آن محصولاتی که منطبق با استانداردهای تعریف شده برای خودش است را خودش مصرف کند و محصولات معیوب و نامنطبق تولید شده را در قالب ضایعات و به مشتریان خود تحویل دهد.  در واقع فرایند تولید این کارخانه یک چرخه بسته را تشکیل می دهد که با مصرف بهترین مواد اولیه، با اتلاف زمان، انرژی و هزینه بسیار،  تنها خروجی آن ضایعات تولیدی است که قطعا به درد مشتری نیز نخواهد خورد. چرخه بسته نظام آموزشی ما نیز همینطور است به نحوی که دانش آموخته خوب و نخبه تولیدی نظام آموزشی در نهایت مناسب برای جذب در سیستم آموزشی است و اگر نظام آموزشی قادر به جذب آن ها نباشد آنها را مجانا تحویل دانشگاه های خارجی بدهد.

در این صورت، فارغ التحصیلان دیگری که قابلیت ادامه تحصیل و جذب در نظام آموزشی را ندارند به بازار کار به عنوان مشتری نهایی نظام آموزش تحویل داده میشوند. مسلم است که “دانش آموختگان” برای کار در خارج از این چرخه، نیازمند یادگیری مهارت‌ها و دانش های دیگری هستند که باید با صرف بخش عمده ای از عمر با ارزش خود، بتوانند به بازار کار وارد شوند. عینا مشابه ضایعات کارخانه که برای عرضه به مشتری ابتدا تعمیر و رفع عیب شده و سپس به عنوان محصول باز سازی شده به مشتری تحویل می‌شود.

متاسفانه این دانش آموخته ها، غالبا درس هایی را خوانده اند که مناسب بازار کار نیست و یا اگر هم در همان راستا باشد، ارزش افزوده ای نداشته و تنها دستاورد آن ها، به یک کاغذ تحت عنوان دیپلم و یا مدرک دانشگاهی محدود می شود.

برای اصلاح نظام آموزشی چه باید کرد؟

در تحلیل این رویکرد باید تعیین نمود آثار سوء این رویکرد غلط و ناکارآمد چه مقدار است و برای زندگی این فارغ التحصیلان و خانواده آن ها و به طور کلی و بازار کار چه تبعاتی دارد؟ تبعات ناکارآمدی نظام آموزشی ما برای جامعه چیست؟ و در نهایت با درک واقعیت های این نظام آموزشی، برای تامین نیازهای جامعه ای که نیازمند نیروی کار ماهر است چه باید بکنیم؟

ظهورهر موضوعی نیازمند یک تعریف مشخص از ماهیت وهدف نهایی آن موضوع است که در یک فرآیند خاص خود رخ میدهد و هر فرآیندی مراحل خاص خود را دارد که اگر درست انجام شود به هدف مورد نظر خواهد رسید. نظام آموزشی اولا  در موضوعیت خود یا هدفمند نیست یا اهداف آن با واقعیت های جامعه و نیاز بازار کار هم راستا نیست، ضمن آنکه در فرایند رسیدن به اهداف خود نتوانسته متناسب به تغییرات محیط و مسیر خود را اصلاح کند و در طول یکصد سال عمر خود کماکان همان مسیر اولیه را دنبال می کند. کافی است نگاهی به شکل کلاس های درس امروز در مقایسه با دوران تشکیل دارالفنون و دانشگاه تهران به عنوان هسته های اولیه نظام آموزشی نگاه کنیم در حالیکه در این مدت بستر اجتماعی و روال زندگی مردم، فناوری و امکانات مورد استفاده روزمره کاملا متحول شده است از شباهت های آن حیرت زده شویم. انگار که ذهن سیاستگذاران نظام آموزشی در این مدت طولانی از تحولات بوجود آمده بی خبر بوده و یا در افکار قدیمی خود منجمد شده است.

پاسخ به سوالاتی که مطرح شده و پیدا کردن راهکار و چاره برای  اطلاح این نظام، نیازمند آسیب شناسی و تحلیل رویکرد ها و فرآیند های نظام آموزشی و ارزیابی خروجی های آن است. در ادامه سعی می کنم به بعضی موارد این آسیب ها در یک نگاه اجمالی پرداخته و روشن است که برای رسیدن به یک راهکار جامع، تحقیقات و بررسی های بسیار بیشتری نیاز است که از حوصله این مقاله خارج است:

اتلاف عمر به دلیل طولانی بودن زمان تحصیل

با وجود صرف سال ها عمرفراگیران در نظام آموزشی،  متاسفانه عملکرد و دستاورد ها به شکلی است که افراد متخصص از چرخه آموزش خارج نمی‌شوند. بنابراین علیرغم صرف بیش از بیست سال عمر، دانش آموخته به سرعت و به سادگی وارد بازار کار مناسب خود نشده و حتی برای پیدا کردن کارهایی بسیار کمتر از انتظارات خود با مشکلات و چالش های بسیاری مواجه است. به علاوه در محیط کار نیز با مشکلات عدم مهارت مواجه می شود که عملا مدت دیگری از عمر خود را باید صرف دوره‌های کارآموزی طولانی نماید.

این امر علاو بر اینکه بر کمبود کارکنان ماهر و حرفه ای موثر است، تبعاتی برای بازار کار و پیامد های منفی برای اقتصاد کشور دارد. مضافا جوانان بدلیل از دست دادن زمان و شرایط مورد نیاز برای تشکیل خانواده،  امکان ازدواج در زمان مناسب را از دست می دهند.  در نتیجه با کاهش نرخ ازدواج و فرزندآوری، جامعه را نیز با مشکلات عدیده ای مواجه می‌کند که خود مشکلات جمعیتی را بدنبال دارد همانطور که اکنون آمار تغیرات نرخ جمعیت کشور روند کاهشی پیدا کرده و این موضوع خود به یکی از چالش های عمده کشور مبدل شده است. همچنین به دلیل مشکلاتی که نظام آموزش آکادمیک دارد و مهارت کافی را آموزش نمی‌دهد، الزاما،  بسیاری مراکز آموزشی جانبی برای جبران کمبود ها و انتقال دانش و مهارت مناسب به کارکنان، بوجود آمده است. این موسسات، مستقل دانشگاه و موسسات وابسته به وزارت علوم، همانند مراکز آموزشی وابسته به سازمان های دولتی و واحد‌های آموزشی درون سازمانی، بسیاری موسسات آموزش حضوری ومجازی مستقل یا به نمایندگی موسسات و مراکز آموزشی خارجی، واحدهای آموزشی داخلی شرکت های خصوصی و انجمن ها، اساتید و آموزشگران آزاد، سامانه های آموزش مجازی و حتی رسانه های ارتباط جمعی مانند یوتیوب و آپارات برای تکمیل نظام آموزشی وارد فعالیت شده اند که خود نمانگر ضعف های نظام آموزشی است.

نیاز بازار کار به مهارت آموزی

برای درک موضوع مهارت آموزی بد نیست به نظام آموزش پزشکی در کشور خودمان که بدون تردید یکی از بهترین نظام های آموزشی حتی در سطح جهان به شمارمی رود و در عمل بهترین و ماهرترین پزشکان را تربیت می کند نگاهی داشته باشیم. این نظام که زیر نظر وزارت بهداشت و درمان است و این وزارتخانه علاوه بر مدیریت و نظارت بر مراکز بهداشتی و درمانی کشور، مدیریت دانشگاه‌های علوم پزشکی را نیزعهده‌دار است. حرفه پزشکی را نه تنها یک علم بلکه یک مهارت تلقی کرده است وسازوکار آموزشی خود را بر مهارت آموزی بنیان گذاری نموده است. در این ساختار بیمارستان ها بخشی از دانشگاه های علوم پزشکی بشمار می روند و زیر نظر دانشگاه فعالیت می کنند.به عبارت دیگر هر دانشگاه چندین بیمارستان را در درون خود دارد و عملا دانشجویان در حین آموزش های نظری، در عمل مهارت های لازم را زیر نظر اساتیدی که خود به امر پزشکی مشغول هستند در یک محیط حرفه ای فرا می گیرند.

ناکارآمدی نظام آموزش عالی

در مقابل، دانشگاه های فنی و مهندسی ما، هیچگونه رابطه ارگانیکی با مراکز و واحد های صنعتی ندارند و لذا در یک فضای بسته تنها دانش نظری را توسط اساتیدی که غالبا خودشان در هیچ صنعت و حرفه  فنی تجربه عملی ندارند می آموزند. از آن بدتر مراکز آموزش های علوم انسانی است. فاجعه بار است که از نگاه این مراکز بسیاری از رشته ها مثل مدیریت و اقتصاد تنها به عنوان دانش آن هم از نوع نظری آن شناخته می شود بدون آنکه حتی تصور شود که امور مدیریت و اقتصاد در بسیاری از زیر رشته های متنوع خود یک مهارت بشمار می روند و افراد باید برای کار مورد نظرتربیت شوند و آن تنها در محیط کاری واقعی بوقوع می پیوندد. تنها در چنین فضایی است که افراد، مدیر یا اقتصاددان و بسیاری حرفه های دیگر تربیت می شوند. متاسفانه این درک غلط از ماهیت این رشته ها باعث شده که به دلیل آسان بودن ایجاد زیرساخت ها و تامین منابع مورد نیاز و عنوان های پرطمطراق و جذاب این رشته ها، در هر نقطه دور افتاده از کشور، تعدادی دانشگاه یا موسسه آموزشی برای آموزش هایی از این قبیل دائر شده و سالانه هزاران فارغ التحصیل بیکار تحویل جامعه می دهند.  فاجعه بارتراینکه این امر مهم به یک تجارت تبدیل شده وبعضی موسسات بی نام نشان با ارائه بخش محدودی از مطالب نظری، در مدتی کوتاه،به متقاضیانی که تشنه القاب کارشناسی، مهندسی و دکترا هستند گواهینامه های  بی پشتوانه را تحت نام های مختلف مثل MBA  و DBA  می فروشند.    

نا کارآمدی نظام آموزش متوسطه

اما ناکارآمدی نظام آموزشی محدود به نظام آموزش عالی نیست. متاسفانه نظام آموزش متوسطه نیز مشتری خود را بازار کار نمی داند و فقط تدارک نیازهای نظام آموزشی را مد نظر دارد. کافی است از همه بازیگران از دانش آموز و معلم گرفته تا خانواده واحاد جامعه، هدف درس خواندن عزیزانشان را سوال کنید و پاسخ که ورود به دانشگاه است را بشنوید. در این حوزه هم عدم تمرکز برمهارت آموزی چالش اصلی است. بنابراین تعداد بسیار زیاد فارغ التحصیلان دیپلمه که تولیدی این نظام به حساب می آیند عملا مهارت خاصی را حتی در حدود مقدماتی ندارند و با وجود اینکه در این مدت مطالب متنوعی به آن ها ارائه شده است حتی آگر آن ها را فراگرفته باشند، دانش آن ها کافی برای ورود به بازار کار نیست. در حالیکه با اندکی تغییر در رویکرد این نظام می توان بخش عمده ای از جوانان را از مهارت های کافی برای ورود مستقیم به بازار کار آماده کرد. کافی است اندکی به مهارت های لازم برای مشاغلی مثل حسابداری، دفترداری، مترجمی، تدارکات و صدها رشته دیگر توجه کنیم که قطعا صرف دوازده سال از آن ها باید کافی باشد. با این نگاه، به راحتی می توان به این نتیجه رسید که بسیاری از این حرفه ها را می شود حتی در سطح تخصصی در دوره متوسطه تربیت نمود. تصورکنید با یک چنین تحولی در نظام آموزشی چه حجم عظیمی از هزینه های مادی و اجتماعی در کشور صرفه جویی می شود و هزاران سال عمر با ارزش جوانان ما پشت درهای دانشگاه و یا در درون آن تلف نشده و چه مقدار از معضلات اقتصادی و اجتماعی در کشور کاهش یافته و یا به یکباره محو می شود.

 

نظام آموزش های فنی حرفه ای

سازمان فنی حرفه ای از زیر مجموعه وزارت تعاون، کار و اموراجتماعی، متولی آموزش و تایید صلاحیت رشته های فنی حرفه ای است. ریشه شکل گیری سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور به تصویب آیین نامه کارآموزی و افزایش مهارت در 27 دی سال1339بر می گردد. متاسفانه این سازمان پس از 50 سال فعالیت، هنوز دارای یک اساسنامه که در آن اهداف، وظایف، مسئولیت ها و بودجه آن تعریف شده باشد نیست. کافی است به بخشی از سخنرانی یکی از مدیران ارشد این وزارتخانه که در سایت آن آمده است نگاهی داشته باشیم:

وی با بیان اینکه مشکلات معیشتی کارکنان سازمان، سد راهی برای انجام وظیفه آنان نبوده است، گفت: با توجه به پیگیری های مکرر و مطرح کردن مشکلات معیشتی و رفاهی کارکنان ساعی و خدوم، چالش های قانونی و مشکلات منابع درآمدی و مالی، ساختاری و … این سازمان با نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و طرح اساسنامه سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور تدوین و پس از تصویب در کمیسیون آموزش، تحقیقات و فناوری مجلس شورای اسلامی، در صحن علنی مطرح شد که پس از طرح در جلسه علنی امروز، با اصل هشتادوپنجمی شدن اساسنامه موافقت به عمل آمد که بر اساس آن، تصویب اساسنامه سازمان به کمیسیون تخصصی واگذار شد و پس از تأیید کمیسیون تخصصی و تأیید شورای نگهبان برای اجرا به دولت ابلاغ می شود.

 

مسلم است که در چنین شرایطی که حتی لزوم اساسنامه برای “رفع مشکلات معیشتی کارکنان خدوم” و نه “توسعه ابعاد کمی و کیفی و خدمات سازمان” تعریف می شود، نباید از نظام آموزش فنی حرفه‌ای انتظار چندانی داشت. کافی است که بدانیم که ابعاد کمی و کیفی نظام فنی حرفه ای ما نه تنها با کشورهای پیشرفته جهان بلکه با کشورهایی مثل هندوستان و بعضی کشورهای همجوار هم قابل مقایسه نیست. به عنوان مثال ، یک نفر که می خواهد به عنوان جوشکار، برقکار یا لوله کش حرفه ای دارای گواهینمامه در یک کشور خارجی فعالیت نماید، میبایست حجم زیادی مطالب فنی و علمی و استانداردها و موارد ایمنی، را آموخته و امتحان آن را با موفقیت گذرانده باشد. یک نمونه واقعی که شخصا شاهد آن بوده ام، مهندس دانش آموخته رشته برق از یکی از دانشگاه های دولتی ایران است که برای فعالیت به عنوان برقکار ساختمان مجبور بود که در حین چهار سال کارعملی زیر نظر یک برقکار ارشد، دوره های تخصصی و کارآموزی و آشنایی با استانداردها را طی کند تا بتواند گواهینمامه حرفه ای دریافت کرده و بتواند مستقلا به عنوان برقکار ساختمان فعالیت نماید.

 

بازنگری در رویکرد برای مهندسی مجدد نظام آموزشی

همانطور که ذکر شد، رویکرد، ساختار و فرایندهای نظام آموزشی ما در نزدیک به صد سال گذشتن از عمر آن تغییر چندانی نکرده و فقط ابعاد کمی و فیزیکی آن گسترشی قارچی داشته است بدون آنکه از نظر کیفی توسعه یافته و متحول شده باشد. در حالیکه در این مدت فناوری های بسیاری ظهورکرده و امکانات بسیاری به وجود آمده است که مبنای تحول در بسیاری امور و صنایع قرار گرفته است به نحوی که تصویر ظاهری آن ها به حتی یکی دو دهه قبل نیز قابل مقایسه نمیباشد. دستاورد های اخیر در فناوری های آموزش مجازی که هر روز گسترده تر شده و جدیدترین روش های آموزشی را عرضه میکند  که بسیاری از این فناوری ها چندان مورد استفاده در نظام آموزش آکادمیک و رسمی نشده است. برای درک اهمیت این فناوری ها کافی است نیم نگاهی به استفاده از تحولات ناشی از فن آوری های در حال ظهور با محوریت هوش مصنوعی و تاثیرات شگرف آن بر نظام آموزشی باشیم و با ادامه وضع موجود، آینده بسیاری از حرفه هایی که عملا محو خواهند شد را پیش بینی و آثار خطرناک آن را بر زندگی نسل جوان مجسم کنیم.

 

تحول در باورهای محوری

برای ایجاد تحول در این نظام، ابتدا باید بدانیم که:

  • نظام آموزشی باید چه چیزی را برای چه کسانی و به چه منظوری آموزش دهد،
  • هدف از آموزش، آموزش دادن است یا آموختن
  • تفاوت واژه های “دانش” با “مهارت” و “تعلیم” و “تربیت” چیست؟
  • آموزش و تربیت در عمل و اجرا چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند
  • ماهیت و بستر مناسب برای آموختن علوم کاربردی و یادگیری مهارت چیست؟
  • ماهیت حرفه ای که قرار است فراگیر بیاموزد ماهیت دانشی دارد یا مهارتی

 

قبل از هر چیز باید به این باور برسیم که بسیاری از حرفه ها و مشاغل شناخته شده، ماهیت دانشی ندارند  بلکه ماهیت مهارتی دارند همانطور که دانش آموخته های رشته های مدیریت الزاما مدیران موفقی نیستید، یا فارغ التحصیلان رشته های حقوق، وکلا و اقتصاددان حرفه ای و قابلی نیستند.

در نظر داشته باشیم که هدف اصلی از اجرای فرایند آموزش، آموختن و یادگیری است و آموزش تنها می‌تواند کمک کننده باشد در واقع برای انتقال دانش، باید ابتدا، انگیزه آموختن در فرد وجود داشته باشد یا در فرایند آموزش این انگیزه شناسایی و یا ایجاد شود.

مهارت در یک فرآیند تربیتی ایجاد می‌شود و نه آموزش و این دو مقوله از هم جدا هستند. آموزش مربوط به ذهن و تربیت مربوط به عمل است. در حقیقت مشکل نظام آموزشی فعلی در برقراری ارتباط بین ذهن و عمل است.

باید بدانیم که در فرایند های نظام آموزشی، باید تربیت صورت گیرد و تربیت حاصل مجموعه ای از آموزش‌های علمی و عملی به صورت توامان در محیط کار واقعی است.

نکته قابل ذکر آنکه، در سال های گذشته، ابتدا وزارتی تحت نام وزارت تعلیم و تربیت بوجود آمد و بعد به وزارت فرهنگ تغییر نام داد و در ادامه وزارت آموزش و پرورش نامگذاری شد و بعدا وزارت آموزش عالی با ماهیتی متفاوت از آن منفک وایجاد شد ولی ، همزمان با تغییر نام و گسترش کمی بسیار، در عمل نظام آموزشی از ماهیت و اهداف اولیه خود فاصله گرفت. و هدفگذاری را براساس آموزش و نه آموختن بنا نهاد.

هرچند که آموزش در لغت به معنی آموختن نیز هست اما برداشت عمومی از این کلمه آموزش دادن است در صورتی که هدف آموختن و یادگیری فراگیر است. برای مهارت آموزی نیز نیاز به تربیت است که در حین اجرا اتفاق میافتد. اگر چه به موازات آن انتقال دانش نیز صورت میگیرد.

باید دانست که یادگیری یک امر کششی است و با زور و تحت فشار صورت نمی گیرد. بدین معنی که باید در این فرایند ابتدا کشش از طرف فراگیر بوجود آید به نحوی که او از ته دل علاقمند به آموختن باشد و با احساس کنجکاوی برای سوالات خود با به دنبال یادگیری باشد، نه اینکه برای دریافت مدرک به نظام آموزشی وارد شده و نظام آموزشی بخواهد علم و دانش را به زور و از طریق حضور غیاب و امتحان و نمره به او منتقل نماید. با اندگی تامل در این موضوع متوجه می شویم که در نظام آموزشی ما فرآیند آموزش یک جریان فشاری از سوی استاد به دانشجو است. بر خلاف اینکه برای یادگیری، فراگیر باید احساس نیاز به یادگیری بکند و در ذهن خود فضای خالی مناسب ایجاد نماید. همانند کودک گرسنه برای خوردن شیر گریه می کند و با علاقه ای ذاتی شیر را می مکد و قتی سیر است از خوردن شیر امنتاع می کند. در حقیقت ایجاد سوال و کنجکاوی در ذهن فراگیر اولین قدم برای یادگیری است. به قول مولانا که میفرماید “آب کم جو تشنگی آور بدست ؛  تا بجوشد آبت از بالا و پست”

در مورد اهمیت ایجاد سوال در ذهن فراگیر، ذکر خاطره ای را خالی از لطف نمیدانم. زمانی که کنکور دانشکده پلی تکنیک (دانشگاه امیرکبیر فعلی) قبول شدم و قصد ورود به رشته مکانیک داشتم مرحوم دکتر مجتهدی رییس وقت دانشگاه شخصا با تک تک دانشجویان ورودی مصاحبه میکرد و برای تعیین رشته، از آن ها میپرسید چه رشته ای برای ادامه تحصیل انتخاب کرده اند و چرا؟ من نیز تعریف مختصری از رشته مکانیک و علاقه خودم گفتم و دکتر مجتهدی پذیرفت. اما یکی از همکلاسانم در پاسخ به سوال دکتر مجتهدی اظهار کرد که آقای دکتر اگر من می‌دانستم اینجا چه کار می کردم. من آمده ام تا از شما مهندس مکانیک شدن رابیاموزم. ایشان جواب آو را بسیار پسندید و گفت “آفرین تو مهندس خوبی خواهی شد”. این همان پاسخی است که نشان از انگیزه دانشجو برای تحصیل و مهارت آموزی دارد. تامل در این ماجرا شاید بتواند جایگاه نظام آموزشی و اهمیت موقعیت هدایتگری عوامل نظام  و تعامل آن ها با فراگیر برای ایجاد یک رفتار متقابل کششی به منظور یادگیری را مشخص کند.

غفلت از فناوری های نوین آموزشی

شاید مهمترین مسئولیت یک مرکز آموزشی، بعد از ایجاد انگیزه و ذهن پرسشگر در فراگیر، قراردادن بستر مناسب و مطالب وابزارهای  آموزشی در اختیار اوست. در گذشته بستر، مطالب آموزشی و ابزارهای کمک آموزشی  محدود به کتاب و کلاس درس و استاد بود. ولی اکنون بواسطه اینترنت و رسانه های متنوع موجود در آن که در هر زمان و مکان، این امکانات با حد اقل هزینه در اختیار همگان قرارگرفته است شرایط کاملا متحول شده است. کافی است شرایط و امکانات امروز را با زمانی که بزرگانی چون ابن سینا و رازی و خوارزمی به تحصیل علم مشغول بوده اند مقایسه کنیم و موهبتی که در اختیارمان قرار گرفته را درک کنیم. امروزه علم و دانش  در تعداد محدودی کتاب های خطی آن هم در فواصل دور مبحوس نیست. کافی است که با طرح یک سوآل در یکی از پلتفرم های اینترنیتی، بلافاصله شاهد فوران اطلاعات و دانش های روز به سمت خودمان باشیم. از خیلی ها سوال کرده ام که به نظر شما بزرکترین دانشگاه جهان چه نام دارد و در پاسخ نام یکی از دانشگاه های بزرگ ومعتبر را ذکر کرده اند . ولی وقتی نام یوتیوب را به عنوان بزرگترین دانشگاه جهان طرح کردم همگی به درستی این پاسخ اذعان داشته اند. متاسفانه در کشور ما، نه تنها اهمیت اینگونه بسترها و ابزارهای آموزشی که با هزینه ای نزدیک به صفر در اختیارمان قرار دارد را نشناخته ایم، بلکه دسترسی به آن ها را با فیلتر کردن از دسترس فراگیران خارج کرده ایم. در مقابل بدلیل دسترسی آسان به امکانات فیلترینگ زمینه برای یادگیری مطالب نامناسب فراهم شده است.

استفاده از فناوری های نو در آموزش میتواند زمان یادگیری را کاهش دهد بخش عمده ای از فناوری های نو امکانات بسیار مناسبی برای خودآموزی هستند. شکی نیست که با استفاده صحیح از این فناوری ها، بسیاری از مهارت های فنی و مدیریتی و اجرایی را میتوان در مدت کمتری بدست آورد. همانطور که ذکر شد،  روش های آموزشی در کشور ها بیش از صد سال است که تغییر نکرده است و متاسفانه هنوز نظام آموزشی با روش های جدید خودآموزی با استفاده از بسترهای ارتباطی صوتی و تصویری که میتواند ضمن افزایش بازدهی، هزینه آموزش را کاهش ‌دهد بیگانه است. تنها، محدودیت های دوران کرونا موجب شد که تا حدودی از روش های آموزشی سنتی گذشته فاصله گرفته و تنها از شبکه‌های ارتباطی صوتی تصویری به نحو محدودی به عنوان بستر آموزش های مجازی استفاده شد.

مخاطب نظام آموزشی چه کسانی هستند؟

نسل‌های مختلف دنیای صنعتی مدرن  ، بر اساس سال تولد، ویژگی‌های جمعیتی، رفتاری و فرهنگی خود تقسیم بندی می شوند. نسل اول یا  نسل قدیم به متولدین قبل از سال ۱۹۲۸ گفته می‌شود که در دوران جنگ جهانی اول و بحران اقتصادی بزرگ رشد کردند. نسل دوم یا آلفا (A) نیز به متولدین بین سال‌های ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۵ گفته می‌شود که در دوران جنگ جهانی دوم و بعد از آن رشد کردند. نسل سوم یا بیبی بومر (B) به متولدین بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ گفته می‌شود که در دوران پس از جنگ جهانی دوم و در زمان رکود اقتصادی رشد کردند. نسل چهارم یا همان نسل ایکس (X) به متولدین بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۰ گفته می‌شود که در دوران پایان جنگ سرد و شروع عصر اطلاعات رشد کردند. نسل پنجم یا نسل وای (Y) نیز به متولدین بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۶ گفته می‌شود که در دوران رشد اینترنت و تلاطم های سیاسی در سطح جهان رشد کردند. این نسل در ایران با انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی هم‌دوره هستند.

اما نسل ششم یا نسل زد (Z) که در حقیقت مخاطب اصلی نظام آموزشی است، به متولدین بعد از سال ۱۹۹۷ گفته می‌شود که در دوران پیشرفت فناوری‌های هوشمند و همگانی شدن شبکه‌های اجتماعی رشد کردند. این نسل به عنوان نسل زد یا نسل نت شناخته می‌شود که با دسترسی آسان به اطلاعات، رقابت بالا، تغییرات سریع و بحران‌های جهانی مواجه بودند. این نسل به عنوان نسل بومی دیجیتال، چابک، هوشمند، منطقی و پربازده شهرت دارند که در استفاده از فضای مجازی، خلاقیت و نوآوری مشهورند.

تفاوت نسل زد با نسل های گذشته

ویژگی‌های نسل زد در برخی از فرهنگ‌ها، مناطق و شرایط متفاوت است. در بیان ویژگی‌های این نسل میتوان به چندوجهی و چند فرهنگی، خودآگاهی و خودباوری، آینده‌نگری و هدفمند بودن اشاره کرد. نسل زد در دوران پسانوگرایی، جهانی‌شدن و تنوع فرهنگی زاده شده‌اند و از طریق رسانه های دیجیتال با موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، جنسی و … آشنا هستند. آن‌ها با تحولات جهانی آشنا بوده و از حقوق بشر، حقوق حیوانات، حفاظت از محیط زیست و … درک بالایی دارند. نسل (Z) با استفاده از رسانه‌های دیجیتال به سادگی شخصیت و نظرات خود را بروز می‌دهند و عقاید وچشم‌انداز خود را با شجاعت اعلام می کنند. این نسل مهارت‌های بالای فناورانه دارند و با استفاده از ابزارهای دیجیتال به دنبال یادگیری، سرگرمی، خلاقیت، همکاری و برقراری ارتباط با دیگران هستند. آن‌ها به خودشان اعتماد دارند و خود را قادر به رسیدن به هر چه که مایل هستند می‌پندارند. این نسل با توجه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان، نگران آینده خوداند و به دنبال راه‌هایی برای بهبود آن هستند.

خصوصیات ذهنی متفاوت برای یادگیری

نسل زد برای یادگیری خصوصیات ذهنی متفاوتی مانند چند وظیفگی، خودآموزی، کم حوصلگی دارند. این نسل قادر است به چندین فعالیت همزمان بپردازد و از رسانه‌های مختلف برای یادگیری استفاده کند. برای مثال، آن‌ها همزمان با شنیدن پادکست، بازی می کنند، پست اینستاگرام می ببینند و با دوستانشان چت می کنند. نسل زد به دنبال یادگیری خودبخودی و با استفاده از منابع موجود در فضای مجازی هستند. آن‌ها نیاز به راهنمایی و تحریک خارجی کمتری دارند و معمولاً خودشان را با مطالب جذاب و جالب آشنا می‌کنند. این نسل دوست دارد به سرعت و با کمترین هزینه زمان و انرژی، به نتایج مطلوب برسند. آن‌ها علاقه‌مند به چالش‌های جذاب و پاداش‌های فوری هستند و سعی می‌کنند روش‌های ساده و کاربردی را برای حل مسائل پیدا کنند.

مهارت آموزی به نسل زد (Z)

این نسل با استفاده زیاد از ابزارهای دیجیتال و هوشمند، خصوصیات مختلفی نسبت به سایر نسل‌ها دارند که باید در نظام آموزشی به آن‌ها توجه شود زیرا مخاطب اصلی نظام آموزشی همین نسل است. بنابراین نظلم آموزشی جدید باید ویژگی هایی مانند آموزش نتیجه گرا و مهارت محور،  ترکیبی، آموزش همگام با کار داشته و با ذهن نسل زد همخوانی داشته باشد. همچنین با نیاز آن‌ها به کارآمدی و پاداش فوری سازگار باشد و از توانایی آن‌ها برای خودآموزی و خودکارآمدی حمایت کند. نسل زد به دنبال یادگیری مهارت‌های عملی و کاربردی هستند که بتوانند در بازار کار و جامعه از آن‌ها استفاده کنند. بنابراین، نظام آموزشی باید بر روی تقویت مهارت‌های حرفه‌ای، فناورانه، اجتماعی و خلاقانه تمرکز داشته باشد. این نسل که دوست دارند به سرعت و با کمترین هزینه زمان و انرژی، به نتایج مطلوب برسند، به روش‌های آموزشی طولانی و خسته کننده علاقمند نیستند. پس باید روش‌های آموزشی برای این نسل، محتوای کوتاه و مختصر ارائه دهند، از چالش‌های جذاب و پاداش‌های فوری استفاده کنند و روش‌های ساده و کاربردی برای حل مسائل ارائه دهند.

این نسل که به دنبال یادگیری خودبخود با استفاده از منابع موجود در فضای مجازی هستند، به روش‌های آموزشی سلطه گرانه و محدودکننده علاقمند نیستند بنابراین باید در روش‌های آموزشی برای این نسل، از منابع متنوع و قابل دسترس ، اختیارات و امکانات و روش‌های خودآموزی و خودارزیابی استفاده شود. نسل زد با استفاده از فضای مجازی و رسانه‌های دیجیتال، راحت‌تر و سریع‌تر یاد می‌گیرند و دوست دارند در حین یادگیری، به کار عملی بپردازند و تجربه کسب کنند.  بنابراین نظام آموزشی باید فرصت‌های کافی را برای پروژه‌های عملگرا، کارآموزی، شبکه سازی و همکاری با صنعت فراهم کند.

جنبه‌های منفی نسل زد برای آموزش

کم حوصلگی و کم تحملی و عجله برای موفقیت و گرفتن نتیجه در نسل زد ممکن است اثرات منفی مانند سطحی نگری، کاهش تمرکز و توجه به اصول و میانی، عدم تحمل سختی و شکست، کمبود خلاقیت و نوآوری بر روش‌های آموزشی برای این نسل داشته باشد. نسل زد که به چند وظیفگی عادت دارند، غالبا در تمرکز روی یک کار یا یک موضوع مشکل دارند. این می‌تواند باعث شود که آن‌ها جزئیات مهم را از دست بدهند، خطاهای بیشتری انجام دهند، یا سرعت و کیفیت یادگیری خود را کاهش دهند.این نسل که به دنبال نتیجه ملموس و پاداش فوری هستند، تحمل سختی و شکست را ندارند. این امر می‌تواند باعث شود که آن‌ها در برابر چالش‌های آموزشی، دلسرد و منفعل شوند، یا به جای تلاش برای حل مسائل سخت، به دنبال راه‌حل‌های ساده و کاربردی باشند. نسل زد که به دنبال گرفتن نتایج سریع هستند، در برخی موارد، فرصت و فضای کافی برای خلاقیت و نوآوری را از دست می دهند.

این امر می‌تواند باعث شود که آن‌ها در برابر مسائل پیچیده و جدید، تفکر انتقادی و حل مسئله را نداشته و به جای ابتکار عمل و خودآموزی، به دنبال راهنمایی و کمک باشند.

خصوصیات نظام آموزشی مناسب نسل زد (Z)

نظام آموزشی مناسب برای مهارت آموزی به نسل زد یک نظام آموزشی است که با توجه به ویژگی‌ها، نیازها و انتظارات این نسل، بتواند آن‌ها را برای چالش‌های عصر دیجیتال آماده کند. یک نظام آموزشی مناسب برای مهارت آموزی به نسل زد باید قادر باشد دانش‌آموزان را علاوه بر دانستن مفاهیم و اطلاعات نظری، آن‌ها را به طور عملی به مهارت‌های لازم برای حل مسائل واقعی موفق کند. این نظام آموزشی باید از آموزش ترکیبی استفاده کند، از فضای دیجیتال به عنوان یک فرصت بهره ببرد. دانش آموزان باید به منابع مختلف و متنوع دسترسی داشته و بتوانند یادگیری خود را در هر زمان و مکان ادامه دهند. این نظام آموزشی باید ترکیب مناسبی از حضور در کلاس، کار گروهی، کارهای پروژه ای‌، بازخورد فوری، خودآموزی، ‌آموزش گروهی و غیرحضوری‌ را در نظر گیرد. یک نظام آموزشی مناسب برای مهارت آموزی به نسل زد باید به تفاوت‌های فردی، شخصیت‌پذیر، سبک‌پذیر و هوش‌پذیر دانش‌آموزان توجه کند و بر اساس علاقه‌مندی‌ها، استعدادها، نقاط قوت و ضعف، هدف‌ها و پتانسیل‌های هر دانش‌آموز برنامه ریزی کند. این نظام آموزشی باید دانش‌آموزان را با استفاده ازروش‌های ارزیابی متنوع و پیوسته در تعیین مسیر یادگیری و انتخاب منابع و فعالیت‌های مناسب با خودشان راهنمایی کند. همچنین باید با همکاری صنعت، دولت، جامعه و سایر نهادهای مرتبط، دانش‌آموزان را با بازار کار و نیازهای آن آشنا کرده و کند.

اشکالات اساسی نظام آموزشی فعلی در مقاطع دانشگاهی و دبیرستانی

باوجود نسل زد نظام آموزش فعلی در دانشگاه و دبیرستان گرفتار چالش‌ها و مشکلات مختلفی است. زیرا این نظام با نیازهای عصر حاضر همسو نیست بلکه بر حفظیات و  تمرکز برآموزش به جای یادگیری تاکید دارد که باعث کاهش تعامل و مشارکت دانش‌آموزان دانشجویان در یادگیری می‌شود. نظام آموزشی فعلی به روزرسانی نشده و با تغییرات سریع جامعه و بازار کار همگام نیست. این باعث می‌شود که دانش‌آموزان و دانشجویان مهارت‌های لازم برای رقابت در دنیای واقعی را نداشته باشند. برای مثال، آموزش زبان خارجی، آموزش رسانه‌ای، آموزش فناوری اطلاعات و ارتباطات، آموزش حقوق شهروندی و … در این نظام کافی و کارآمد نیست. نظام آموزشی فعلی عدالت کافی ندارد و تفاوت‌های زیادی در فرصت‌های یادگیری بین دانش‌آموزان و دانشجویان از مناطق، جنس، قشر، قوم و … ایجاد کرده است. این باعث می‌شود که برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان به خاطر شرایط خارج از کنترل خود، از دسترس خارج شده یا با محدودیت‌های زیاد روبرو شوند.

اکنون نظام آموزشی با معیارهای کمی و سطحی ارزیابی می‌شود که باعث کاهش کیفیت آموزش می‌شود. بطوری که دانش‌آموزان و دانشجویان به جای یادگیری عمیق و ماندگار، بر گذراندن آزمون‌ها و کسب نمرات بالا برای دریافت مدرک تمرکز دارند. اینها فقط برخی از مشکلات نظام آموزشی فعلی در مقاطع دانشگاهی و دبیرستانی هستند که نیاز به بررسی و رفع دارند.

مهارت آموزی به نسل زد(Z)

بنابر آن چه تاکنون گفته شد، نظام آموزشی جدید می بایست مترکز برمهارت آموزی به نسل زد طراحی شده و بازار کارمحور فعالیت های آموزشی قرار گیرد. فرآیندهای مهارت آموزی با درک فرهنگ و ذهنیت جاری در نسل زد، با استفاده از روش های جدید آموزشی و تربیتی مبتنی بر یادگیری بر محور ایجاد انگیزه، طرح سوال، حل مسئله و اجرای پروژه توسط فراگیر (مهارت‌جو) در یک فضای عملیاتی و اجرایی واقعی صورت پذیرند.

لازم است بدانیم مهارت یعنی توانایی پیاده‌سازی دقیق و آسان علم و دانش در عمل. درواقع مهارت مجموعه ای از اطلاعات، قابلیت‌ها، صلاحیت‌ها و توانایی‌های آگاهانه و هدفمند برای انجام دادن آسان و سریع، دقیق و مطلوب یک کار حرفه‌ای است که با تسلط کامل، اطمینان و صرف کمترین انرژی و زمان به نتیجه مطلوب برسد. این امر به معنای نزدیکی و در هم تنیدگی نظام آموزش  و بازار کار است.

نتیجه گیری

در جمع بندی آن چه که ذکر شد، آموزش در نظام آموزشی جدید به فعالیت‌هایی گفته می‌شود که با هدف آسان‌ساختن یادگیری از سوی آموزگاریا استاد، نه فقط در شخصیت مدرس بلکه در قالب هدایتگر و مربی طرح‌ریزی می‌شود و بین آموزگار و یک یا چند فراگیر بصورت یک کشش متقابل جریان می یابد. موضوع آموزش به فراگیران باید با درک کامل علائق فراگیران ومتناسب با ظرفیت های ذهنی و شرایط زیستی آن ها توسط نهادهای تخصصی که باید ایجاد شوند انتخاب می‌شود. هدف آن سهولت بخشیدن یا کمک کردن به فراگیران در مسیر انگیزه های منطفی آن ها است. در این نظام، فرایند آموختن مهارت، مجموعه فعالیت هایی است که از سوی یادگیرنده انجام می‌شود و خود او در شکل‌گیری آن نقش مستقیم دارد. در کنار یا به موازات آن، نظام آموزشی در هم تنیده با بازار کار، در قالب یک کنشگر دلسوز و با تدبیر بر اساس یک نقشه راه از پیش طرح‌ریزی شده‌ای که هدف آن آسان‌سازی فرآیند یادگیری برای فراگیران و ورود سریع، راحت فراگیران به بازار کار است نقش خود را بازی می کند.

خاتمه این بحث این که من کاملا به سختی انجام چنین جراحی عمیق و مشکل در نظام آموزشی موجود واقفم و عقیده دارم که، متاسفانه نظام آموزشی ما به شرایط انجمادی همه جانبه رسیده است که امکان هر گونه تحول عمیقی را عملا غیر ممکن می نماید.  زیرا که مشکل در ذات و مبانی باورهای جامعه، سیاستگذاران، عوامل اجرایی، ساختار و حتی برنامه های کلان کشوری و ذهنیت مبتنی بر مدرک‌گرایی است.  با درک واقعی این شرایط ، برخلاف آنچه در مقاله قبلی گفته شد، با کمال تاسف، این نظام آموزشی در وضعیت  فعلی خود قابل بازمهندسی به نظر نمی رسد.

انشاالله در ادامه این سلسله مقاله به تحلیل نظام آموزشی از منظر بازار کار خواهیم پرداخت با این هدف که بتوانیم راه کارهای عملی برای حل مشکلات حاکم بر تامین و بروزآوری نیروی انسانی آن ها ، ضمن درک واقعیت های نظام آموزشی فعلی عرضه نماییم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.