لزوم به کارگیری دیدگاه های نوین در نظام های آموزشی ، کیفیت آموزش و روشهای انتقال مهارت

جهان در حال تغییر است و سیستم آموزشی ما باید با آن تکامل یابد. انجام تغییرات اساسی و به کارگیری دیدگاه های نوین در نظام های آموزشی برای حفظ پویایی جامعه و جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های انسانی و مادی امری اجتناب ناپذیر است

0

لزوم به کارگیری دیدگاه های نوین در نظام های آموزشی ، کیفیت آموزش و روشهای انتقال مهارت

(بر مبنای مطالعه موردی تائید صلاحیت مهارت مدیریت کیفیت انجمن مدیریت کیفیت ایران )

دکتر نسرین وفایی ؛عضو هیات مدیره انجمن مدیریت کیفیت ایران

 

 

 

 

لزوم به کارگیری دیدگاه های نوین در نظام های آموزشی

تمام جوامع و سازمانهایی که به دنبال توسعه و اصلاحات هستند ، با آموزش و تعلیم و تربیت کار خود را آغاز می کنند. آموزش و تربیت افراد ، زمینه ساز رشد فکری و اخلاقی انسان های یک جامعه پویا است بنابراین فرایند آموزش جزء جدایی ناپذیر و پایه رشد و توسعه هر جامعه ای محسوب می گردد.

در حال حاضر فرایند آموزش به صورت کامل تحت تاثیر رویکردهای برآمده از عصر جدید ارتباطات و فناوری ها قرار گرفته است و تاثیر آنها به وضوح در فرایندهای تعلیم و تربیت، همچون خودیادگیری ، یادگیری مستقل از زمان و مکان ، یادگیری جهت دار با یک هدف مشخص و امثال آن قابل مشاهده است .  رویکردهای عصر جدید نه تنها الزام تحول و تغییر روش های آموزشی ، بلکه موجبات دگرگونی در تعاریف شناخته شده ای که از مدرسه،  دانشگاه ، تدریس، معلم ، علم ، شاگرد، محتوای درسی و امثال آن داشتیم را نیز ایجاد کرده است.

جهانی شدن یکی از رویکردهای عصر جدید است که موجب شده تا در بسیاری از موارد مرزهای سنتی آموزش و پرورش از بین برود، به گونه ای که تمامی آنها نیازمند تعریف دوباره هستند. بعنوان مثال از بین رفتن مرزهای بین خانه و مدرسه، بین آموزش و کار، بین موسسات یادگیری و دنیای کار، بین آموزش رسمی و غیر رسمی ، بین برنامه درسی که از قبل تنظیم شده و یا انتخاب های افراد، بین دانشجو و استاد ، بین والدین و فرزندان آنها، بین انسان و ماشین، یا حتی از بین رفتن مرز بین رشته های مختلف موجب شده تا چالش های عمده ای در آموزش و نظام های آموزشی ایجاد گردد. برای انطباق با تغییرات پیش آمده، متولیان ، برنامه ریزان و مربیان آموزشی باید گام های فوری و متهورانه ای برای تجدید نظام آموزشی در تمامی ابعاد بردارند. با توجه به اهمیت نقش آموزش و پرورش در تربیت نیروهای متخصص و نقش اصلی نظام های آموزشی در شکوفایی جامعه، هر گونه غفلت یا حتی برخورد محافظه کارانه در ایجاد تغییرات متناسب با نیازهای روز، نقش موثری در توسعه یا عدم توسعه  اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه دارد و ضمن بیشتر شدن ناکارآمدی نظام آموزشی سنتی ، این نظام را با مشکلات متنوع تری مواجه می کند.

 

 

کیفیت آموزش و روشهای انتقال مهارت

چالش های جهانی نظام های آموزشی بواسطه تحولات علمی و فناوری­های جدید موضوعی است که سالها است ذهن محققان و متفکران مرتبط را در سطح جهان به خود مشغول کرده است. نظام های آموزشی امروزه  سهم قابل توجهی از بودجه هر کشوری را به خود اختصاص می دهد و اگر چه صرف این بودجه  با توجه به اهمیت و نقش این نظام ها در ابعاد اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی در هر جامعه ای ضروری است ولی اگر تغییرات سریع و راهبردهای آموزشی مناسب برای هماهنگی با این تحولات تعیین و اجرا نگردد،  هدر رفتن  سرمایه های انسانی و مادی، امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.

واقعیت این است که نظام های آموزشی ما فرزندان ما را عقب نگه می دارد. کودکان نه تنها در کشور ما بلکه در همه کشورها در یادگیری خود عقب مانده اند. بسیاری از آنچه در سیستم آموزشی کنونی ما آموزش داده می شود، یا به زندگی امروز دانش آموزان مربوط نمی شود یا می توان آنها را در اینترنت جستجو کرد. در این عصر می بایست به نوعی «تفکر و هوش هیجانی» به مرکز برنامه درسی تبدیل شود. در حالی که در مدارس ، به طور سنتی از رشد و توسعه «یک سری رفتارها و مهارت های کاربردی »  اجتناب می شود زیرا  ارزیابی و  اندازه گیری آن دشوار است. از جمله می توان به رفتارها و مهارت هایی همچون پشتکار، انعطاف‌پذیری در تفکر، توانایی گوش دادن با درک و همدلی،  انعطاف‌پذیری، خلاقیت، برقراری ارتباط با موضوع، خود مدیریتی و آمادگی برای یادگیری که همه به نوعی از نمودهای هوش هیجانی است اشاره کرد.

سیستم آموزشی ما هنوز نرخ بالایی فارغ التحصیل دارد، ولی این سیستم اصل «دقت و مهارت» که در قرن حاضر  نیاز به آن بسیار بیشتر شده است  را پوشش نمی دهد.  آرایشگر، سازنده، مکانیک، پزشک یا خلبان چه میزان باید مهارت داشته باشد و با دقت کار کند؟ عصر جدید نیاز به دقت و تمرکز بالاتری نسبت به آنچه عموماً توسط سیستم آموزشی پذیرفته شده است دارد.

از مطالعه وضعیت موجود در آموزش و پرورش کشورمان می‌توان دریافت که در طول سالیان گذشته، تلاش موفقیت‌آمیزی برای شناسایی این چالش‌ها و مقابله با آنها به عمل نیامده و اگر هم کاری صورت گرفته جامع و کامل نبوده و نظام آموزشی کشور کماکان به روش سنتی خود اداره می­گردد.

از جمله دلایل ناکارآمد بودن سیستم های آموزشی جاری را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

  • عدم استفاده از شیوه های آموزشی نوین، کارآمد و آزموده شده
  • عدم تامین مالی دانشگاه ها ، موسسات آموزشی ، مدرسان و …
  • پیاده سازی متدهای آموزشی تکراری و کسل کننده
  • بی توجهی به تفاوت ها در فرایند یادگیری انسان ها
  • کتب و مباحث درسی حجیم و بی فایده
  • عدم توجه به هوش هیجانی
  • نبود پژوهش های علمی کاربردی و درصورت وجود پیاده سازی ناقص آنها
  • عدم استفاده از شیوه های آموزشی نوین، کارآمد و آزموده شده
  • عدم تامین مالی دانشگاه ها ، موسسات آموزشی ، مدرسان و …
  • پیاده سازی متدهای آموزشی تکراری و کسل کننده
  • بی توجهی به تفاوت ها در فرایند یادگیری انسان ها
  • کتب و مباحث درسی حجیم و بی فایده
  • عدم توجه به هوش هیجانی ( در تعریف دانیل گلمن، هوش هیجانی شامل توانایی هایی مانند انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشورای و سرخوردگی ، کنترل رفتارهای واکنشی، با تاخیر انداختن خواسته ها، تنظیم هیجانات ، جلوگیری از غلبه ی استرس بر قدرت فکر کردن ، همدلی با دیگران و امیدواری است)
  • کمبود یا نبود پژوهش های علمی پروژه محور و درصورت وجود پیاده سازی ناقص آنها

این ناکارآمدی موجب شده است تا فارغ التحصیلان دانشگاه و صاحب «مدرک» از «مهارت» کافی برای اجرای مناسب کار برخوردار نباشند. در نظام آموزشی ما  ، افرادی که دارای مدرک تحصیلی هستند از حقوق و شغل مناسب برخوردار خواهند شد در حالی که شاید حتی مهارت انجام کار یا دقت لازمه برای اجرای آن را نداشته باشند. بهترین حالت وقتی است که  فرد در شغلی مهارت داشته باشد و  مدرک تحصیلی مربوط  به آن را نیز داشته باشد، اما در مقایسه بین  یک فرد ماهر که مدرک نداشته باشد،  اولویت و اهمیت در استخدام  اغلب با فردی است که مدرک تحصیلی دارد.

به عبارت دیگر می  توان گفت که «مدرک» کسب دانش یک کار است و «مهارت» تجربه استفاده از آن است و  فرد برای موفقیت در مسابقه زندگی ، نیازمند داشتن مدرک همراه با مهارت است. مدرک برای به دست آوردن شغل لازم است ، ولی مهارت لازمه حفظ و پیشرفت در آن کار است. می توان مدعی شد که  در حال حاضر مدرک  و مهارت دو روی یک سکه هستند و نظام آموزشی ما هنوز قادر نیست مدرک ، و مهارت لازم برای آن را، به صورت یکپارچه به فراگیران منتقل کند.

 

فرایند تائید صلاحیت مهارت مدیریت کیفیت انجمن مدیریت کیفیت ایران، (بعنوان نتایج یک مطالعه موردی )

شاید نمود واقعی ناکارآمدی نظام آموزشی عنوان شده در بخش قبلی را بتوان در نتایج اجرای فرایند تائید صلاحیت حرفه ای اجرا شده در انجمن مدیران کیفیت ایران ، به صورت بازر و آشکار مشاهده کرد.

در خصوص پیشینه طراحی و اجرای این فرایند باید گفت که طی سالهای گذشته درخواست های متعددی در باب مهارت های مرتبط با کیفیت به انجمن مدیریت کیفیت ایران ارائه شد. این درخواست ها سرآغاز یک سری مطالعات مختلف برای شناسایی الگوهای جهانی در خصوص مهارت های مختلف مورد نیاز برای یک مهندس کیفیت/ مدیر کیفیت / متخصص کنترل کیفیت / بازرس کیفیت / و سایر تخصص های مرتبط با کیفیت قرار گرفت.

انجمن کمیته ای را برای بررسی و اجرای نظامی برای تائید صلاحیت مدیران کیفیت تعیین کرد و اعضای این گروه با الگوبرداری از مدلهای اجرا شده در سطح جهانی سعی در طراحی مدلی متناسب با نیازهای کشور داشتند. در نهایت دو الگو مورد بهره برداری قرار گرفت. اولین الگو برداری از درجات تائید صلاحیت انجمن کیفیت انگلستان بود و دوم الگوهای اخد شده از فرایند تائید صلاحیت مدیران کیفیت در انجمن کیفیت آمریکا (ASQ) ، مبنای طراحی فرایندی برای سنجش صلاحیت و  تائید صلاحیت مدیران کیفیت در انجمن مدیریت کیفیت ایران قرار گرفت. در این مدل هفت سطح مهارتی برای یک مدیر کیفیت در نظر گرفته شد. در تیم های تخصصی برای هر سطح سوالاتی متناسب با درجه بلوغ افراد تعیین گردید. سپس آزمون تائید صلاحیت توسط انجمن مدیریت کیفیت ایران برگزار شد.

96 نفر در اولین آزمون طراحی شده برای تعیین سطح مهارت مدیران کیفیت شرکت کردند. تقریبا تمامی  این افراد از تحصیلات دانشگاهی لیسانس و بالاتر برخوردار بودند و اغلب در شرکت های تولیدی سوابق کاری مرتبط در سطح مدیر یا کارشناس کیفیت را دارا بودند.

نتایج بسیار جالب بود. از 96 نفر شرکت کننده در آزمون ، بالاترین امتیاز متعلق به یک نفر بود که در سطح 3 مهارتی جایگذاری شد. تعداد اندکی هم در سطح دو  و مابقی یا در سطح اول مهارتی بودند و یا حتی به سطح اول هم نرسیدند.

گزیده ای از راهکارای جدید برای انتقال مهارت

نکته مهم این است که برای انتقال مهارت و رساندن دانش آموخته های دانشگاهی به سطحی از مهارت مورد نیاز برای اجرای مناسب مشاغل مرتبط ، چه باید کرد.

همانطور که در بالا ذکر شد علل بروز این مشکلات و چالش هایی که نظام آموزشی با آن روبرو است بسیار زیاد است ولی شاید بتوان برای افرادی که خود خواهان کسب مهارت هستند با استفاده از راهکارهایی مناسب به این هدف دست یافت.  از جمله می توان به :

  • در نظر گرفتن خواسته ها و توانایی فرد در فرایند آموزش و یادگیری، و سوق دادن فرااگیرنده به این سمت که یادگیری و مهارت آموزی بواسطه تلاش خود فرد امکان پذیر است ، اجرای مناسب این امر باید با توجه به مواردی چون انگیزه، آمادگی ذهنی و مشتاق بودن، توانایی های یادگیرنده، آرمان ها و آرزوهای فرد، توجه و تمرکز، سلامت کلی فرد و سن یادگیرنده اجرایی گردد. این عوامل می توانند روی موفقیت کسب مهارت تاثیر گذار باشند. به عبارت دیگر باید توجه کرد که  یادگیری باید توسط خود فرد خواسته شود، باید در زمانی که خود فرد انتخاب می کند اتفاق افتد ، باید کوتاه باشد و مطالب باید گزیده و مناسب با نیازهای فرد باشد و ..
  • دوم تجدید نظر روی روش های ارائه مهارت ها و استفاده از آموزش های خرد یا همان micro-learning ، به معنای عرضه محتواهای آموزشی و ارزشمند در قالب کپسولی یا به صورت مینیاتوری است. یعنی ارائه محتواهای کوتاه و پر بار در بستر زمانی کوتاه ( از جمله ویژگی های آموزش خرد می توان به کوتاه بودن ، آسان و سریع بودن ، دسترسی به آن در دستگاه های مختلف، قابلیت دستیابی آسان ، جذاب بودن، با قابلیت به روز آوری آسان و تمام شدن سریع آن اشاره کرد. همچنین باید توسط خود فراگیر قابل اعمال باشد)
  • و سوم بازنگری در محتوای دوره های آموزشی و مهارتی است. دوره ها باید هدفمند باشد. دوره مهارتی باید نقشه راه یک مهارت را از ابتدا تا نتیجه آخر برای فراگیر مشخص نماید یعنی از پایه ای ترین  نیازهای آموزشی فرد تا دستیابی به مهارت و کسب شغل متناسب با آن مهارت باید برای فراگیر شفاف و روشن باشد.

 

 

 

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.