ضرورت بازمهندسی در نظام آموزشی

نظام آموزشی ما نیازمند بازمهندسی بصورت کششی است. فرآیندی که با حداقل هزینه بیشترین بازدهی را داشته باشد بطوریکه زمان کوتاهتر، انرژی و استرس کمتر و در نهایت حفظ عواطف و نیازهای انسانی در آن لحاظ شده باشد. بنابراین نظام آموزشی کشور نیازمند تغییر از فرآیند فشاری به فرایند کششی از بازار کار به آموزش می‌باشد.

0

در این مقاله تلاش داریم به ضعف نظام آموزشی و اثرات مخرب آن از ابعاد اقتصادی و اجتماعی بر جامعه از جوانان، والدین، بازار کار و دولت بپردازیم. ضمن آنکه قصد نداریم نیت پاک و تلاش های صادقانه اساتید، معلمان و کادر آموزشی کشور را نادیده بگیریم. بلکه با کالبد شکافی نظام آموزشی به نقاط ضعف و مشکلات آن اشاره ای داشته باشیم.با هدف اینکه مسئولان نظام آموزشی کشور با استفاده از روش ها، امکانات و تکنولوژی های نوین نسبت به بازمهندسی نظام آموزشی کشور اقدام کنند.

فرزین انتصاریان  رییس انجمن مدیریت کیفیت ایران

 

تاکنون به این فکر کرده اید که مصرف کننده نهایی در نظام آموزشی کشور کیست؟ درحالی که نظام آموزشی منابع بسیاری را در اختیار دارد و افراد از سن ۶ تا ۳۰ سالگی در اختیار نظام آموزشی هستند. برای پاسخ به این سوال لازم است تعریفی از مدیریت کیفیت داشته باشیم که تفاوت عمده ای با تفکر مدیریت کلاسیک دارد. نه تنها در حوزه مدیریت بلکه در حوزه نگاه منطقی بر زندگی به طور کامل نیز اصول مدیریت کیفیت اهمیت دارد.

در حوزه مدیریت کیفیت، ما کیفیت را در رضایت مشتریان و ذینفعان می‌شناسیم. بنابراین هر محصولی که عرضه می شود باید از زاویه نگاه مشتری مصرف کننده و سایر ذینفعان دیده شود و اگر محصول از دید آنها خوب باشد که رضایت‌بخش است اما اگر از دید آنها رضایت بخش نباشد هرچند بر پایه اصول و تکنیک بالایی تولید و عرضه شده باشد بازهم قابل قبول نیست

نگاه جامع به مدیریت کیفیت

در موضوع مدیریت کیفیت نیز تمرکز ما بر مصرف کننده یا سایر ذینفعان است که جامعه، محیط زیست، دولت، شرکای کاری یا هرکسی که از فعالیت ما اثر میگیرد را شامل میشود. ممکن است اکنون فعالیتی انجام دهیم و محصولی تولید کنیم که مشتری و مصرف کننده راضی باشد اما اثر مخربی بر محیط زیست داشته باشد بنابراین ما در موضوع مدیریت کیفیت از نگاهی جامع با زاویه دید ذینفعان در مقطع زمان حال و آینده صحبت میکنیم بطوریکه اثر هر فعالیتی بر ذینفعان برمیگردد بر اینکه محصول چه اثری بر کیفیت و مسیر زندگی آنها دارد. در این موضوع باید گفت که مصرف کننده خود محصول را نمیخواهد  بلکه خاصیتی که محصول دارد را میخواهد اثری که از محصول دریافت میکند را میخواهد اینها ابعادی است که در مدیریت کیفیت مطرح میشود.

بنابراین قالب فکری ما در مدیریت کیفیت این است که محصولی تولید شود با کمترین هزینه و مناسب ترین قیمت هدف اصلی برای مصرف کننده و سایر ذینفعان را تامین کرده و پوشش دهد.

تعریف کیفیت در نظام آموزشی

در مبحث آموزش نیز برای تعریف کیفیت ابتدا باید گفت نظام آموزشی یک فرآیندی است که یک سری اطلاعات از فردی به فرد دیگری منتقل میشود که این فرد ممکن است مصرف کننده نباشد. فردی که در نظام آموزشی تحصیل میکند یکسری اطلاعات و دانش را دریافت میکند که باید آنها را در جای دیگر استفاده کند یا به استفاده برساند. در حقیقت بخش آموزش کشور باید محصولی را تولید کند که مشکلی را حل کند و اثرات مفیدی در جامعه داشته باشد. اگر این فرآیند آموزشی به درستی انجام نشود آثار مخرب آن در جامعه، اقتصاد، دستگاه های اداری و اجرایی، خانواده و.. مشاهده خواهد شد.

آنطور که آمارها نشان می دهد جمعیت دانش آموز در مقطع پیش دبستانی حدود 9 میلیون نفر است که از این تعداد حدود 7 درصد وارد نظام آموزشی می شوند. اما بیش از 95 درصد از جمعیت بالای 7 میلیون نفری 7 تا 12 ساله وارد دبستان می شوند همچنین 80 درصد از جمعیت 13 تا 18 سال به مدرسه می روند. از جمعیت 19 تا 24  سال نیز حدود 7 میلیون نفر در مقطع کاردانی و کارشناسی تحصیل می کنندکه حدود 24 درصد از جمعیت اصلی را شامل می شود. در این میان فقط 2 درصد از جمعیت 25 تا 29 سال در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می کند همچنین بیش از 7 هزار نفر از جمعیت 29 ساله عضو هیات علمی هستند. این درحالی است که آماری از خروج دانش آموزان در مقطع بعد از دوره دبستان وجود ندارد و این تعداد شامل کودکان کار می شود که نظام آموزشی نتوانسته آنها را جذب کرده و به مقطع بالاتر تحصیلی هدایت کند.

برای تحلیل این فرآیند آموزشی باید درنظر داشت که نظام آموزشی کشور که بسیار کلان است به اهداف تعریف شده برای مشتریان و اثرکنندگان و ذینفعان این دانش می‌رسد یا خیر و اثرات مثبت و منفی آن چیست؟ اگر این امر انجام میشود و اهداف محقق می شود با چه قیمت و هزینه ای و این هزینه در جامعه چقدر است؟ چقدر از سرمایه، دارایی‌ها و ثروت جامعه در این امر هزینه میشود؟

برای درک بیشتر این موضوع از تولید یک اتومبیل مثال میزنم. سازنده اتومبیل برای تولید یک دستگاه باید در ابتدا به جمع آوری قطعات اولیه، انرژی و سایر موارد بکار گرفته بپردازد سپس با اتصال قطعات یک اتومبیل را تولید کرده و در اختیار مصرف‌کننده قرار دهد این اتومبیل به منظور حمل و نقل به مصرف‌کننده فروخته میشود در صورتی که ممکن است خریدار استفاده های دیگری در کنار حمل و نقل داشته باشد بنابراین سازنده باید در نظر داشته باشد که محصول نهایی از نظر زیبایی ظاهری و حفظ ارزش دارایی نیز توجه مصرف‌کننده را جلب نماید اینجا سوال میشود که مصرف کننده قصد حمل و نقل با اتومبیل دارد اما در نهایت این هدف با چه هزینه ای محقق می‌شود. تولید این اتومبیل برای سایر ذینفعان چه اثری دارد؟ برای محیط زیست چه اثری دارد؟ در جامعه چه اثری دارد؟ چقدر انرژی مصرف می کنند؟

همین سوالات در نظام آموزشی نیز مطرح است و اهمیت دارد که چگونه پاسخ داده میشود درواقع مصرف‌کننده نهایی نظام آموزشی کیست و نظام آموزشی باید چه محصولی را به کدام مصرف کننده تحویل دهد؟

نبود تغییر در نظام آموزشی بعد از صد سال

در نظر داشته باشید که نظام آموزشی کشور از صد سال گذشته تا کنون تغییری نداشته است و همچنان بر همان ساختار شکل گرفته ابتدایی در حال اجرا می باشد. درحالیکه تکنولوژی در صنعت و خدمات دگرگون شده است.

به عنوان مثال یادآوری میکنم زمانی تعداد دانشگاه ها در کشور یکباره رشد کرد درحالی که تعداد دانشجویان رو به کاهش بود. بنابراین رقابت بین دانشگاه ها برای جذب دانشجو بالا گرفته بود. در دیدار با رییس یکی از دانشگاه های کشور سوال شد که چگونه کیفیت دانشگاه را بالا ببریم تا  جذب دانشجو در این دانشگاه افزایش یابد. از ایشان درخواست کردم تا کیفیت را تعریف کند نکاتی را اشاره کردند. از ایشان پرسیدم مشتری نظام آموزشی کیست و پاسخ دادند دانشجو که پاسخ درستی نیست و باید پرسید هزینه را چه کسی پرداخت میکند و اگر این هزینه از طرف خانواده یا شخص پرداخت میشود بازهم راهنمای درستی به تعیین مصرف کننده نیست.

 

 بی توجهی نظام آموزشی به بازار کار

در واقع مصرف‌کننده نهایی نظام آموزشی بازار کار است در صورتی که جامعه، دولت، خانواده و شخص پرداخت کننده هزینه نظام آموزشی هستند اما در نهایت بازار کار در این فرایند، مصرف‌کننده نهایی است. اینجا سوالی مطرح می شود که این مصرف‌کننده ازشخص آموزش دیده چه میخواهد؟ آیا از کتابهای درسی خوانده شده سوال میپرسد؟ پاسخ خیر است. بازار کار از دانشجو مهارت میخواهد و دانشی میخواهد که مرتبط با مهارت باشد و مهارتی که مرتبط با کار باشد.

بنابراین نظام آموزشی باید از آخر مسئله را حل کند تا به خودش برسد. در واقع سوال اصلی این است که ساختار تعریف شده برای نظام آموزشی ما منطبق بر این خواسته بازار کار و مصرف کننده نهایی هست یا خیر؟ چطور میتوان این نیاز را برطرف کرد؟

در صورتی که مهندسی و ساختار نظام آموزشی کشور تهیه شده و منطبق بر خواسته بازار کار و مصرف‌کننده نهایی نیست زیرا نظام آموزشی بر اساس یک تعریف نیاز خود نظام آموزشی تهیه شده است. بدون توجه و ارتباط با بازار کار محدوده ها و گروه بندی های تعریف شده است. ما این گروه‌بندی را به عنوان رشته های تحصیلی میشناسیم و استادان و معلمان این تعاریف را در یک مکانیزم فشاری به دانش آموز و دانشجو منتقل میکنند و دانشجو مجبور بر دریافت این آموزش ها برای رسیدن به مدرک تحصیلی است.

این موضوع در نگاه به آمارها بیشتر درک می شود بطوریکه حدود 12 میلیون نفر از فارغ التحصلان بیکار هستند. نیمی از این آمار فارغ التحصیلان مربوط به زنان تحصیلکرده می شود که حدود 65 درصد از آنها شغلی ندارند. درواقع هزینه و انرژی در نظام آموزشی ناکارآمد باعث می شود بازدهی مناسب حاصل نشود.

اثرپذیری از اثرات منفی نظام آموزشی

نظام آموزشی در کشورهای پیشرفته متمرکز بر بازار کار است و از همان سنین کم افراد را در اختیار بازار کار قرار می‌دهند اما در کشور ما بسیاری از افراد پس از فارغ‌التحصیلی کار بلد نیستند و همین موضوع سبب می‌شود که همه ارگان های اجتماعی از اثرات منفی نظام آموزشی تاثیر بگیرند.  درواقع در نظام آموزشی باید پرسیده شود که هدف از آموزش چیست؟ آموزش برای کسب تولید دانش است یا برای کسب مهارت در بازار کار و زندگی؟

در ادامه مقاله به مثال خودرو برمیگردیم که سازنده تصمیم میگیرد در یک نظام فشاری با تصمیم ها یکطرفه یک اتومبیل با طراحی و ساختاری از پیش تعیین شده را تولید کند و به بازار مصرف عرضه شود. در این ساختار مصرف کننده نمی‌تواند رنگ و ساختار مورد نظر خود را از تولیدکننده تقاضا کند بلکه مجبور به خرید خودروهای عرضه شده است.

نیاز به آموزش های منطبق بر مهارت

در نظام آموزشی نیز صنعت که مصرف‌کننده نهایی فرد آموزش دیده، است نگفته از این شخص چه مهارتی برای این کار میخواهم و حتی در دوره های آموزشی فنی و حرفه این نیز مکانیزم فشاری حاکم است که در نهایت فرد آموزش دیده با مدرک دریافت شده به بازار کار مراجعه می‌کند و نسبت به شغل مورد نظر شروع به دریافت آموزش های منطبق بر مهارت مورد نیاز شغلی می کند.

در نظام آموزشی ما یک کودک برای دریافت آموزش وارد مدرسه میشود و جامعه انتظار دارد این کودک مراحل آموزشی را از ابتدایی تا دانشگاه طی کند. در خانواده نیز درس و تکالیف مدرسه در اولویت قرار دارد بطوریکه کودک برای بازی باید تکالیف درسی را انجام داده سپس به بازی و سایر امور بپردازد و این فرآیند با رشد سنی کودک همراه میشود و نیاز به بازی جای خود را به نیاز شغلی میدهد و هزینه ها نیز در این فرآیند رشد میکند تا جایی که هزینه ورود به دانشگاه برای برخی خانواده ها نیز سنگین میشود. اکنون اگر دانشجو قصد ورود به بازار کار برای رفع نیازهای مالی داشته باشد، مهارتی نداشته و توانایی یافتن شغل ندارد.

زیرا در این فرآیند آموزشی جایی از دانش آموز و دانشجو پرسیده نشده که چه شغلی میخواهی و کجا میخواهی کار کنی؟ هرچند ذهنیتی وجود دارد که خانواده ها فرزندان خود را به سمت رشته های مهندسی و پزشکی هدایت میکنند یا برای تحصیل به خارج از کشور تشویق می‌کنند اما این سوال مطرح میشود که دانشگاه باکیفیت در کشور کدام است؟ در پاسخ باید گفت  مباحث تعریف شده در نظام آموزشی کشور بر پایه نظام آموزشی بین المللی است و به جرات میتوان گفت ۸۰ درصد از نظام آموزشی دنیا بر فرایند مکانیزم فشاری تعریف شده است.

در اینجا بازهم به مثال اتومبیل بازمیگردیم و این سوال مطرح میشود که آیا درست است در این کارخانه اتومبیل سازی بهترین نوع خودرو با کیفیت و طراحی مناسب تولید شود و رایگان در اختیار یک مصرف کننده قرار گیرد؟ در مورد مهاجرت تحصیلی نیز همینطور است برای یک دانشجو حداقل ۱۶ سال فرایند آموزشی هزینه شده است و هزینه های اجتماعی و خانوادگی و شخصی را بدنبال داشته است بنابراین مهاجرت تحصیلی به معنی خروج سرمایه اجتماعی می باشد و دانشجو و دانش آموز مانند مواد اولیه ای در نظام آموزشی شکل گرفته و دارای ارزش افزوده ای است که در جامعه مصرف نمیشود و به عنوان سرمایه مصرف نشده از جامعه خارج میشود.

 

چالش مدرک گرایی

فردی که بعد از ۱۶ سال تحصیل از سیستم آموزشی با مدرک کارشناسی فارغ التحصیل می شود به خانواده بازمیگردد و دارای ۲۳ سال سن می‌باشد اما هنوز نمی‌داند میخواهد چه کاری انجام دهد.

این فرد با وجود دانش و مجموعه علوم فراگرفته شده هنوز نمی‌تواند شاغل شود و ناچار برای دریافت مدرک بالاتر به دانشگاه برمیگردد و بعد از کارشناسی ارشد نیز برای دریافت مدرک دکتری اقدام میکند، بازهم به دلیل نداشتن مهارت وارد بازار کار نشده و جذب مراکز آموزشی میشود. بنابراین در نهایت مصرف کننده این نظام آموزشی خود نظام آموزشی است و این سیکل آموزشی در کشور بسته است. بطوریکه هدف‌گذاری نظام آموزشی برای جذب آموزش دیدگان در همان نظام آموزشی است و این نظام در نهایت ضایعات و محصول غیر استاندارد خود را تحویل بازار کار می دهد. به همین دلیل متقاضیان بازار کار برای یافتن شغل ناچارند مهارت آموزی کنند و این مهارت را در بازار کار کسب میکنند نه نظام آموزشی.

در حقیقت نظام آموزشی یک ساختار فشاری و تک بعدی است که طراحی آن بمنظور مصرف در داخل نظام آموزشی هدف‌گذاری شده است و این نظام با بازار کار هم‌راستا نیست.

تاثیر نظام آموزشی بر دیگر ذینفعان

در نظر داشته باشید هدف آن است که دانشجو و فراگیرنده دانش در بازار کار جذب شود اما بازار کار مصرف کننده نهایی و واقعی در نظام آموزشی است اما هدف‌گذاری در سیستم آموزشی بر این است که فراگیرنده دانش در داخل سیستم جذب شود که بازهم لازم است دوره های تربیت دبیر و مدرسی فراگرفته شود.

ذینفعان دیگر در فرآیند تولید و عرضه محصول در نظام آموزشی نیز منافع متعددی دارند بطوریکه در مراحل مختلف دوره های آموزشی تعدادی از افراد خارج میشوند برخی در پایان دوره متوسطه با دریافت مدرک دیپلم و برخی در پایان دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد از چرخه نظام آموزشی خارج شده و وارد بازار کار می شوند اما بسیاری از فارغ التحصیلان دوره دکتری در داخل نظام آموزشی ماندگار می‌شوند. این افراد به عنوان استاد یا پژوهشگر در نظام آموزشی ماندگار می‌شوند اما این افراد نیازمند فراگیری دورهای دبیری و تدریسی هستند همانطور که افراد خارج شده از نظام آموزشی نیز برای ورد به بازارکار نیز کسب مهارت میکنند.

بنابراین باید گفت جامعه، اقتصاد کشور، بازار کار، خانواده و فرد دانشپذیر ذینفعان نظام آموزشی هستند در این میان خانواده و جامعه درگیر مدرک‌گرایی بوده و فرد را مجبور به دریافت مدرک ها بالاتر در نظام آموزشی میکند آنهایی که موفق به دریافت مدارک بالاتر نمی‌شوند با چالش مهارت آموزی در بازار کار مواجه میشود. در واقع آموزش اصلی جایی شروع میشود که فرد قصد دارد وارد بازار کار شود.

غفلت از نیازهای انسانی در نظام آموزشی

در نظام آموزشی دوران کودکی تا جوانی فرد که اوج شکوفایی زندگی یک انسان است از سن ۶تا ۲۳سالگی با چالش دانش آموزی در نظام آموزشی سپری میشود بدون آنکه نیازهای فردی در این دوران در نظر گرفته شود حال آنکه این دوران قابل تکرار نیست این موضوع از نظر جامعه شناسی بر فرد فشار استرسی و آسیب‌زا وارد میکند بطوریکه فرد بعد از طی کردن دوره های آموزشی توانایی یافتن شغل و تشکیل خانواده ندارد و آسیب های این امر بر خانواده و جامعه منتقل میشود. سختی‌های یافتن شغل بر ازدواج فرد تاخیر انداخته و کاهش جمعیت را به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی بدنبال دارد.

در واقع فرآیند معیوب نظام آموزشی بر سایر ذینفعان که همان خانواده و جامعه است اثر نامطلوب میگذارد. طیف جوانان در زمان شکوفایی به دلیل مسایل جاری در نظام آموزشی دچار یخ‌زدگی میشود که آسیب های آن فقط بیسوادی فارغ التحصیلان نیست و فراتر از سرخوردگی فردی است. میتوان گفت آمارهای بالای خودکشی نمونه ای از این آسیب های اجتماعی ناشی از نظام معیوب آموزشی است. یک جوان در سیستم آموزشی فقط به درس خواندن نیاز ندارد بلکه نیاز به فراگیری آموزش ها و مهارت های دارد که بعد از خروج از نظام آموزشی توانایی اشتغال و تشکیل خانواده داشته باشد.

کیفیت و بهره وری در هدفگذارها

باید اشاره کرد در بحث مدیریت کیفیت ما از هر محصولی که تولید میشود انتظار اثربخشی با حداقل هزینه و انرژی داریم که به معنای کیفیت و بهره وری  است. بنابراین نظام آموزشی دارای کیفیت نبوده و برای کار هدفمند نشده و فقط برای درس خواندن هدف‌گذاری شده است. فرد فارغ التحصیل شده از نظام آموزشی مهارت های لازم برای کار و زندگی ندارد. بطوریکه برخی افراد در شغل های متفاوت از مدرک و دوره های آموزشی مشغول به کار هستند.

بهره‌وری در این فرآیند که اثربخشی ندارد باعث صرف هزینه های فردی، خانوادگی و اجتماعی میشود.

ضرورت همراهی نظام آموزشی با تکنولوژی

در پایان باید گفت نظام آموزشی ما نیازمند بازمهندسی بصورت کششی است. فرآیندی که با حداقل هزینه بیشترین بازدهی را داشته باشد بطوریکه زمان کوتاهتر، انرژی و استرس کمتر و در نهایت حفظ عواطف و نیازهای انسانی در آن لحاظ شده باشد. بنابراین نظام آموزشی کشور نیازمند تغییر از فرآیند فشاری به فرایند کششی از بازار کار به آموزش می‌باشد.

در دنیا نیز معضلات نظام آموزشی با رشد تکنولوژی شناخته شد. بطوریکه شیوع استفاده از تکنولوژی باعث شناسایی معایب نظام آموزشی و آسیب های ناشی از آن شده است. در صد سال گذشته نظام آموزشی تغییری نکرده در حالی که رشد تکنولوژی و گستردگی استفاده از آن در دنیا بسرعت در حال انجام است.

در بخش دوم به ارائه راهکارها و توانمند سازی در ارتقا کیفیت مهارت آموزی پرداخته خواهد شد…..

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.