“نبرد همه جانبه و دشوار در گسترش اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی”
دکتر حسین ساسانی؛نظریه پرداز توسعه پایدار
تلاش در راه گسترش اخلاق کسب و کار و توسعه مسئولیت اجتماعی در بنگاه های اقتصادی در همه ابعاد آن در کشور به هرشکل و با هر رویکرد، تمرکز رهبران و مدیران اقتصادی در افزایش خودآگاهی برای داشتن یک قصددیرپای و هدف بنیادین است. همه رهبران و مدیران درون مایه توجه به اخلاقیات و ارزش های انسانی را در درون شان دارند، فارغ از اینکه چه کاری را انجام می دهند و در چه کسب و کاری و در چه مقامی هستند. چالش اصلی این است که خودشان را خوب بشناسند (خودآگاهي) که متوجه شوند نیاز به چه نوع یادگیری هایی دارند و کجا می توانند از توانمندی ها و استعدادهای شان برای پایبندی به اخلاقیات و ارزش های محوری در جهت گسترش اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی در بنگاه ها استفاده کنند. اگر بر این باور باشند که ما برای هدفی خاص به دنیا آمده ایم و یادشان باشد که زندگی عرصه بخشیدن و کامل زیستن است، آن وقت می توانند در تحکیم پایه های اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی تلاش دوچندان داشته باشند.
پذیریش و تعهد به نهادینه کردن اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی در محیط کار، ساماندهی و برپاساختن یک نبرد همه جانبه و دشوار با باورهای درونی و ناتوانی های خودمان در تغییر و تحول خویش و نبرد با تهدیدها و ناخواسته های محیط آشوبناک و عرصه های ناشناخته فرداست و آنچه ما را در این نبرد دشوار پیروز خواهد کرد راستی، عشق، اعتماد و اعتقاد به اخلاق و مسئولیت های اجتماعی و هوشمندی در مقابل پدیده های ناپایدار، مبهم، پیچیده و غیر قابل پیش بینی است.
برای تحکیم پایه های اخلاق و مسئولیت اجتماعی باید به دنبال ساختن کسب و کارهایی باشیم که انسان محور و جامعه دوست باشد و تلاش نماییم بر اصالت و ارزش های بنیادین و در بستری از اعتماد، تنوع پذیری و همدلی تمرکز کنیم. بدون شک این نگاه به ساختن و توسعه کسب و کارها، سبب می شود، شرایطی فراهم شود تا سرزمین ایران جای بهتری برای زندگی همه شهروندان فارغ از تفاوت های زبانی، نژادی، فرهنگی و تملایات فردی و گروهی شود. آنگاه دریچه ای جدید به روی تعلقات و داستانهای فراوان و بیپایانی که جهان برای مان دارد، باز می شود تا از این طریق نسخههای بی شماری از فرزانگی را در خود بیابیم و با درهم شکستن تالاری از آینهها که فقط خودمان را منعکس می کند، تصویری خوشایند از “عرصه بخشیدن و کامل زیستن” از زندگی داشته باشیم.
تعهد عملی به اخلاق و مسئولیت اجتماعی در سطح اقتصاد خرد، یعنی کسب و کارها و در سطح اقتصاد کلان، یعنی همه شئونات زندگی همگان، در هر یک از ما سبب می شود تا به یکدیگر احترام بگذاریم و به همدیگر اعتماد کنیم، پندار، گفتار و کردارمان را بر دوستی و نیک خواهی استوار سازیم و برای بهره مندی خود و دیگران تلاش نماییم و امکان پیدا کنیم که به افق های دور، حتی فراتر از زندگی خودمان چشم بگشاییم و توان و عظمت بالقوه خویش را به چشم خود ببینیم و دل از قطره برکنیم و به دریا زنیم. آنگاه درمی یابیم که هرچه در راه برکشیدن خودمان از وضعیت موجود به آینده مطلوب که همانا توسعه و دستیابی به موفقیت پایدار در کسب و کارها و همچنین توسعه پایدار، رفاه اجتماعی و تحقق عدالت همگانی جامعه است، مایه بگذاریم کم است.
شرط اصلی دستیابی به این هدف، گوش دادن به دیگران و شنیدن آنهاست. اگر تلاش برای شنیده شدن یک روی سکه باشد، روی دیگر تمایل به گوش دادن و داشتن باور به گفتگو و مکالمه اجتماعی است و این دو به شکل جداییناپذیری با هم هستند. زمانی که متقاعد شویم کسی به اعتراضات و تقاضاهای ما گوش نمیدهد، کمتر مایل به گوش دادن به دیگران خواهیم بود و به دنبال آن، تعامل در میان بخشهای مختلف جامعه و طیف های گوناگون در کسب و کارها متزلزل شده و زمانی که ارتباط از بین برود، همکاری، همدلی، اعتماد، دلبستگی، همزیستی و هماهنگی اجتماعی و هم سویی حول یک چشم انداز سازمانی در سطح کسب و کارها و هم در سطح ملی دچار آسیب خواهد شد.
به عبارت دیگر، احساس شنیده نشدن در صورتی که تداوم یابد و به امری عادی تبدیل شود، به تدریج گوشها و بعد راه قلبمان را میبندد. با گوش ندادن به دیگران، باعث میشویم آنان هم احساس کنند کسی صدایشان را نمیشنود. بعد این چرخه ادامه پیدا میکند و هر بار که یک دور میزند، اخلاقیات در کسب و کارها و جامعه کم رنگ می شود و کیفیت زندگی مردم به مراتب بدتر می شود و به جای پیشرفت کسب و کارها عقبگرد خواهیم داشت.
پایبندی به اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی یعنی ضرورت گوش دادن به نظرات مختلف دیگران را فراموش نکنیم تا از این طریق یادگیری در بنگاه ها متوقف نشود. چون چیز زیادی از یکدستی، تک صدایی و یکنواختی یاد نخواهیم گرفت. معمولا تفاوتها و تنوع ها هستند که چیزهای زیادی به انسان ها یاد میدهند. وقتی یادگیری کم رنگ شودو کنجکاوی برای آموختن و داشتن شور و اشتیاق یادگیری دیگر فرهنگ ها از بین برود نوآوری و خلاقیت هم از بین می رود و وقتی بنگاه ها وجامعه از ساختن و خلق کردن تهی شود، بنگاه ها و جامعه به سمت قهقرا و اضمحلال می رود.
درخت و برگ برآید ز خاک و این گوید
که خواجه هر آنچه بکاری ترا همان روید
اگر ترا نفسی ماند جز که “عشق” مکار
که چیست “قیمت مردم” هر آنچه می جوید
منبع:نشریه کیفیت و مدیریت شماره 30