بی کیفیتی نیازمند آموزش است!

ما در تعارض کیفیت زندگی می کنیم. ازیکسو در یک گزاره می گوییم: "کیفیت" همان رضایت مشتری/ انسان است. در گزاره دیگر می گوییم: "کیفیت" همان ویژگی، شاخص و معیارهایی است که قابل اندازه گیری هستند

0

“کیفیت”جزو معدود مفاهیمی است که حادث نشده است.”کیفیت”مفهومی ازلی است. بدین معنا که در هر مکان و زمانی این مفهوم بواسطه انسان قابل درک بوده و هست. این امر نشان از این واقعیت دارد که “کیفیت” ویژگی متعلق به شی مورد شناخت و یا همان ابژه نیست و فهم “کیفیت” جزو توان ذهنی متعلق به شناسنده و یا سوژه شناخت است. انسان در مقام شناخت بطور پیشینی از قابلیت درک و فهم مفهوم “کیفیت” در عالم بیرون برخودار است.

در تجربیات شخصی خود نیز با این رهیافت “کیفیت” بسیار مواجه می شویم. نوزادِ تازه متولد شده در لحظه اول حضور خود در این جهان، فقط به شیر مادر واکنش مثبت نشان میدهد و درگذر زمان با شیر کم و یا بی کیفیت(شیر خشک) آشنا می گردد و مجبور به تحمل آن میشود. بعبارتی مادر با دادن شیرخشک به کودک خود بی کیفیتی را به او آموزش می دهد. با پوشاندن پوشک بی کیفیت، نوزاد با عرق سوزشدن به آن واکنش نشان میدهد. کودک با مداد غیر استانداردی که بدست میگیرد، انگشتانش آسیب می بیند و به مرور با تهدید و ارعاب پدر، مادر و معلم به آن عادت می کند. این نمونه مثالها، قابل تعمیم به کل زندگی اجتماعی را نیز دارند. ما کودکانمان را برای زندگی کم کیفیت و بی کیفیت در محیط های علمی و صنعتی تربیت می کنیم.

در صنایع دستی، همچون فرشبافی و یا دیگر صنایع سنتی کشورمان، هرگز استادکار به شاگردش، کیفیت آموزش نمی دهد. حتی برای شاگردِ صنایع دستی، پرسشی در باب شاخص و معیارهای کیفیت محصولی که تولید می نماید مطرح نیست. چونکه کیفیت متعلق به محصول و کالای تولیدی او نمی شود. بلکه متعلق به احساس درونی Internal feeling  شاگرد است که نزد استاد کار تقویت می گردد.  بنابراین مفاهیمی همانند کنترل کیفیت، مفهومی نوین و متعلق به دوران معاصر هستند که کیفیت را به مجموعه ای از معیارهای قابل اندازه گیری از آن محصول تقلیل داده اند.

با صنعتی شدن جوامع و رشد علمی  scientific/positivism  با تقلیل مفاهیم بنیادین همچون”کیفیت” که مختص انسان و در نسبتی هم برای تمامی موجودات زنده در جهان است، با مجموعه ای از شاخص و معیارهایی مواجه شده ایم که قابل اندازه گیری هستند و همچنین از آن خود شی/محصول محسوب می گردند.

بعبارتی علم مدرن، فهم درونی کیفیت را که همه ما بگونه ای از آن بهره می بریم را با آموزش و پرورش خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی به عنصری برون انسانی تبدیل کرده و برای آن مجموعه ای از سنجه ها طرح ریزی نموده و حتی آنرا به مزیت رقابتی در ادبیات اقتصادی خود تقلیل داده و مبتنی بر ویژگی های محصول آنرا ارزیابی و نشان برایش صادر می نماید.

بنظر می رسد ما در تعارض کیفیت زندگی می کنیم. ازیکسو در یک گزاره می گوییم: “کیفیت” همان رضایت مشتری/ انسان است. در گزاره دیگر می گوییم: “کیفیت” همان ویژگی، شاخص و معیارهایی است که قابل اندازه گیری هستند و متعلق به محصول می باشند. هر دو این گزاره ها از لحاظ منطقی صحیح هستند. اما رضایت امری درونی است و متعلق به انسان است در حالی که ویژگی هایی کیفیت که بر شمرده می شوند متعلق به محصول و کالا هستند. چگونه این دو قابل تجمیع هستند؟. چگونه همه در زمان و مکانهای مختلف(جوامع و فرهنگ های گوناگون) باید از محصول ما برداشتی یکسان در باب کیفیت آن داشته باشند؟. چگونه ویژگی های کیفیت بر شمرده شده از سوی تولید کننده که متعلق به محصول است برای همه یکسان تلقی می گردد.؟

پاسخ این پرسشها تنها زمانی قابل درک خواهد بود که ویژگی انسانی مبتنی بر فهم پیشین(غیر تجربی) “کیفیت” از انسان گرفته شده باشد و به او از طریق ساختارهای اجتماعی بقبولانیم که او مشتری است نه انسان. بدین معنا که او قدرت فهم کیفیت را ندارد و کیفیت همان مشخصه هایی است که تولید کننده بر روی محصولات خود طرحریزی کرده است.

قابل ذکر است، آموزش”بی کیفیتی”، حتی در ابعاد بزرگتر اجتماعی نیز نمایان است. انواع نظریه های روانشناختی و جامعه شناختی وضع می گردد تا توجیه گر پذیرش سختی در زندگی باشند و میزان قدرت پذیرش و تحمل سختی در زندگی اجتماعی و اقتصادی معادل شکوفایی و رشد فردی و تعالی ترجمه می گردد.

بنابراین” کیفیت” نیازمند آموزش و یا ارتقا شناخت و فهم نیست. چرا که فهم”کیفیت”، امری تجربی نیست. همه ما کیفیت را می شناسیم و با آن ارتباط برقرار می کنیم. از هنگامی که کودک بدنیا می آید نسبت به کیفیت واکنش نشان میدهد و کافی است کودک از آموزش و پرورش “بی کیفتی” فاصله داشته باشد. انسان معاصر، انسانی است که بواسطه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، قدرت فهم پیشینی خود را از”کیفیت” به فراموشی سپرده و کیفیت را معادل شاخصهایی برای خود مسلم مفروض داشته است که جامعه صنعتی و تولید کننده به او ارائه می کند. در حالی که کیفیت، رضایت درونی برای انسان است نه رضایت مشتری. “کیفیت” گرایشی درونی است برای انسان نه پروژه بهبود برای محصول و یا فرایند.

 

 

محمد حسن امامی؛ رییس انجمن مدیریت سبز ایران و بنیاد توانمندسازی منابع انسانی ایران emami@iran-gma.com

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.