برای سالیان نسبتا زیادی استانداردسازی و نوآوری را همواره دو قطب متضاد میپنداشتند در حالی که اکنون اندیشمندان متعددی بر وجود ارتباطات عمیق و کاربردی بین این دو مفهوم اشاره دارند. طی سالهای اخیر در اتحادیه اروپا تلاشهای زیادی برای تقویت ارتباط بین تحقیق، نوآوری و استانداردسازی صورت پذیرفته است. این امر را می توان به وضوح در برخی مستندات سیاستی منتشر شده از سوی نهادهای مختلف کمیسون اروپایی مشاهده کرد؛ از جمله در سند استراتژی 2020 اتحادیه اروپا در جایی که صراحتا ذکر شده است ” استانداردها نقش مهمی در نوآوری بازی مینمایند” و یا در سندی که ژوئن 2011 تحت عنوان ” چشم انداز راهبردی برای استانداردهای اروپایی: حرکتی برای تقویت و تسریع رشد پایدار اقتصادهای اروپایی تا 2020″ ابلاغ شد. در همین راستا نیز کارگروه [1]STAIR در کمیته اروپایی استانداردسازی[2] (CEN) مشارکت زیادی به عنوان مشاور در تهیه چارچوب تحقیق و نوآوری اروپا (HORIZON 2020) داشته و اسناد متنوعی را نیز منتشر نموده است که از آن جمله میتوان به سند “رویکرد یکپارچه” در راستای تشریح تعاملات و منافع مشترک بین تحقیق و استانداردسازی، اشاره نمود که در آن به تفکیک از دیدگاه مباحث عمومی، سیاسگذاری، صندوقهای پژوهش و نوآوری، محققین و سازمانهای تحقیقاتی، سرمایهگذران جسور و نهادهای مالی و بنگاه های اقتصادی، به منافع اقتصادی تعمیق ارتباط بین استانداردسازی و نوآوری پرداخته شده است.
بر اساس آنچه از مستندات کمیته اروپایی استاندارد سازی و همچنین سازمان بین المللی استاندارد (ISO) برداشت میشود، استانداردسازی به شیوه های مختلفی از نوآوری حمایت میکند که برخی از آنها به اختصار مورد اشاره قرار میگیرد:
- مشارکت موثر در تکامل فنی از طریق پرداختن به موقع به محدودیتهای بحرانی طراحی و کاهش ضایعات و جلوگیری از طولانی و زاید شدن فرایند توسعه محصول و آزاد کردن منابع برای تخصص به سایر فعالیتهای توسعه ای و خلاقانه
- تسهیل توسعه تجارت و بازارهای جدید از طریق کمک به شکلگیری و بهرهبرداری از آثار شبکه، افزایش سطح اطمینان در مشتریان و ایجاد امکان دست یافتن به جرم بحرانی[3]
- فراهم آوردن امکان به اشتراک گذاری سرمایه و ریسک در فرآیند توسعه تکنولوژی و محصولات آن ( تقویت نوآوری از طریق توسعه همکاریها)
- کمک به بهرهبرداریهای تجاری از ایدههای نوآورانه از طریق ایجاد زمینه ای برای انتشار اطلاعات و چارچوبی توافق شده که در آن هم جایگاه پتنتها تقویت می شود و هم از منافع انحصاری بیش از حد و موانع تجاری جلوگیری میشود.
در این میان و طی دو سه سال اخیر، استانداردهای مدیریت نوآوری نیز از طریق تلاش برای ایجاد چارچوبی شفاف به منظور پیاده سازی فرآیند نوآوری در یک سازمان، توجه ویژهای را به خود جلب نموده اند. بسیارند سازمانهایی که علاقمند هستند گامهایی اساسی در راستای تقویت توان فناورانه و نوآورانه خود بردارند اما به دلیل ناآشنایی با مبانی و ادبیات موضوع و یا تشخیص نامناست نقطه شروع و گام آغازین، از این مسیر باز میمانند و یا هزینههای زیادی را متحمل میگردند بی آنکه دستاورد محسوسی حاصل گردد و در نهایت نیز محکوم به شکست و خروج از بازار خواهند شد.
مجموعه استانداردهای که به منظور کمک به این قبیل سازمانها چه توسط کمیته اروپایی استانداردسازی (CEN) و چه توسط سازمان بین المللی استاندارد (ISO) منتشر شده اند، به دنبال این هستند که راهنمایی برای ایجاد، پیاده سازی، نگهداری و بهبود مستمر یک سیستم مدیریت نوآوری برای انواع سازمانها باشند، بگونهای که در تمامی موارد ذیل قابلیت کاربرد آنها نیز حفظ شود:
- برای تمامی سازمانهایی که از طریق تکوین و عرضه تواناییهای خود در مدیریت اثربخش فعالیتهای نوآورانه و دستیابی به نتایج مورد انتظار، به دنبال دستیابی به موفق پایدار هستند؛
- برای تمامی مصرفکنندگان، مشتریان و سایر ذینفعان که به دنبال یافتن نشانههایی برای اطمینان از توانمندیهای نوآورانه سازمان هستند؛
- برای تمامی سازمانها و ذینفعانی که به دنبال بهبود مناسبات و ارتباطات خود از طریق رسیدن به درک مشترکی از آنچه یک سیستم مدیریت نوآوری را میسازد، هستند؛
- برای تمامی کسانی که تامین کننده خدماتی چون آموزش، ارزیابی و یا مشاوره در حوزه مدیریت نوآوری یا سیستمهای مدیریت نوآوری هستند؛
- برای تمامی سیاستگذارانی که در جستجوی اثربخشی بیشتر در برنامه های حمایتی خود با هدف ارتقای توانمندیهای نوآورانه و رقابتپذیری سازمانها و توسعه جامعه، هستند.
بطورکلی تمامی راهنمایی هایی که در قالب این سری از استانداردها صورت میگیرد به گونهایست که در هر نوع سازمانی، فارغ از نوع، سایز یا صنعت آن بکارگرفته شود؛ حتی به گونه ای که حتی سازمانهای کوچک و نوپای نظیر استارتاپ ها نیز بتوانند از آنها بهرهبرداری متناسب با شرایط و سطح بلوغ خود داشته باشند. این سیستمها بیتردید برای تمامی انواع نوآوریها از جمله نوآوریهای محصولی، نوآوریهای فرآیندی، نوآوری در مدلهای کسب و کار و … از تدریجی تا ریشهای قابل کاربرد بوده و دربرگیرنده رویکردهای مختلف به نوآوری نظیر نوآوری باز، نوآوری توسط کاربر، نوآوری بازاری، نوآوریهای فناورانه و … نیز هستند. در عین حال باید توجه داشت که استانداردهای مذکور جزییات فعالیتهای درون سازمان را تشریح نمیکنند و فقط دربرگیرنده راهنماییهایی در سطح کلی و عمومی هستند و همچنین ابزار یا الزام و شیوه خاصی را نیز برای فعالیتهای نوآورانه تجویز نمی نمایند.
مجموعا آنچه در این استانداردها مورد توجه قراردارد، گامها و فعالیتهای کلی در راستای توسعه فرآیندهای مدیریت نوآوری است که در این مسیر به کاربرد مفاهیم و کاربستهایی نظیر هوشمندی راهبردی، مدیریت همکاریها، حقوق داراییهای فکری، مدیریت خلاقیت، تفکر نوآور و… میپردازد و در نهایت نیز راهنماییها در راستای چگونگی ارزیابی یک سیستم مدیریت نوآوری ارایه مینماید.
با توجه به ناآشنایی اکثر بنگاههای اقتصادی کشور و بکارگیری شیوه های سنتی مدیریت کسب و کار در سطح وسیع، به نظر میرسد معرفی و ترویج این دست استانداردها در سطح ملی می تواند نقش به سزایی در بهبود درک مدیران صنایع مختلف کشور از مفهوم نوآوری و نحوه ارتقای توان نوآورانه بنگاه های تحت مدیریت آنها داشته باشد.
مصطفی بغدادی
دبیر انجمن مدیریت فناوری و نوآوری ایران و دبیر کمیته متناظر ISO/TC279 استانداردهای مدیریت نوآوری
[1] STAndardization, Innovation and Research (STAIR)
[2] European Committee for Standardization (CEN, French: Comité Européen de Normalisation)
[3] Critical Mass