مهم ترین نقطه ضعف کیفیت برنامه ریزی
موضوع کیفیت در کشور ما، مفهوم یکسان و مشخصی را در ذهن مردم ایجاد نمیکند. به عبارتی استنباط افراد مختلف از جمله مصرفکنندگان از موضوع کیفیت با هم یکسان نیست یا دست کم باید گفت که شفاف نیست. از دید ما، کیفیت مترادف کلمه «خوب» است. اگر «خوب» را در ذهن تعریف کنید، به این سوال میرسید که «خوب» برای چه کسی و برای چه کاری؟ بر همین اساس، ذهنیتی ایجاد میشود که ما را به سمت تعریف جامعتری از «خوب» هدایت میکند.
در تعریف کلمه «خوب» به این نکته میرسیم که «خوب» یعنی برای مصرفی که داریم مناسب باشد. علاوه بر آن قیمت کالا یا خدمت «خوب» هم باید «خوب» باشد که این الزاماً به معنی گران یا ارزان نیست. طبیعی است که از یک محصول، مساله در دسترس بودن و دوام آن هم مورد توجه است. این سه عامل، عواملی هستند که در مرحله اول به آن توجه میشود. مصرفکننده هم در مقابل کلمه «خوب» این مساله را حس میکند. در این میان اما عامل دیگری هم در میان است که ممکن است مصرفکننده کمتر آن را حس کند و آن، «خلاقیت» است. ذهن انسان پویاست و به دنبال تغییر. یعنی محصولی که ممکن بود زمانی مناسب و محبوب مصرفکننده باشد، حالا باید قدری تغییر کند و با خلاقیت همراه شود تا همان محبوبیت قبل را داشته باشد. نوآور بودن از دو منظر ارزش دارد؛ اولین منظر انطباق با فناوری روز و دیگری، مساله تامین سلیقههای تنوعطلب مصرفکننده است. یعنی یک محصول در بستر زمان باید به صورت مداوم خود را بهبود بخشد. بر همین اساس، مساله مرغوبیت، قیمت، زمان و خلاقیت عواملی هستند که فراهم شدن آنها، رضایت مشتری را هم تامین میکند.
بررسی فعالیتهای انجامشده در برنامههای توسعه نشانگر عدم موفقیت برنامهها و سیاستهای متنوع اتخاذشده طی چندین دهه قبل و بعد از انقلاب است که عوامل کلیدی بسیاری در این مهم نقش داشتهاند، اگر ارتقای کیفیت زندگی فردی و اجتماعی را هدف غایی توسعه در نظر بگیریم این عوامل را میتوان به صورت شفافتر بررسی کرد، ارتقای کیفیت زندگی را معمولاً خروجی افزایش سرانه تولید ناخالص ملی و همچنین ضریب جینی به عنوان شاخص توزیع این درآمد در سطح جامعه میدانند که از طریق افزایش بهرهوری یا سرمایهگذاریهای جدید اتفاق میافتد، تا اینجای بحث موضوع کاملاً اقتصادی و در حوزه اقتصاد کلان بحث میشود و از همینرو اقتصاددانان همواره در نقش تدوینکنندگان برنامههای توسعه محور تدوین برنامه بودهاند و جالب اینجاست که ما از متخصصان تجزیه و تحلیل خروجی اعداد و ارقام اقتصادی توقع ارتقای کیفیت زندگی خویش را طلب کردهایم.
در هر حال کیفیت این عوامل پیچیده سازنده کیفیت زندگی همه ماست که متخصصان کیفیت در تدوین برنامههای توسعه تقریباً هیچ نقشی ندارند و نحوه توانمندسازی عوامل پیچیده و تعاملات آنها توسط کسانی تحلیل میشود که حتی تعریف کیفیت را نیز به خوبی نمیدانند.
شاید اکنون بهتر بتوانیم به وضعیت برنامهریزیهای ملی خویش نگاهی دوباره کنیم و در آن تاملی هرچند کوتاه داشته باشیم. کسانی میخواهند کیفیت زندگی ما را بهبود ببخشند که چیزی از کیفیت و نحوه مدیریت آن و همچنین احاطهای بر علم مدیریت کیفیت به عنوان مهمترین و قدیمیترین چالش علم مدیریت ندارند. جالب اینجاست که حتی متخصصان علوم مدیریت نیز در این زمینه نقطهضعفهای فراوان دارند. یعنی نقدهای ابتدایی را باید به خود این افراد وارد کرد. باور اینکه کیفیت و نحوه مدیریت آن در همه حوزهها از جمله حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مهمترین چالش کشور برای تولید ثروت است، در نزد اقتصاددانان کاملاً ناشناخته و غریب است.
در حالی که در برنامهریزی ملی توسعه همچنان کارشناسان آمار و اقتصاد با بررسی شاخصهای محدود کلان و بدون توجه به کیفیت در همه امور به تحقق برنامههایی میاندیشند که هیچگاه محقق نشده است. در حقیقت بهجای توجه به اصل مساله که کیفیت از رهگذر آن میتواند تحقق یابد، به حاشیه پرداخته میشود. بررسیها نشان میدهد مهمترین نقطهضعف ما در کیفیت برنامهریزی، پایش و اندازهگیری نهفته است. نظام برنامهریزی توسعه بیکیفیت و بیتوجه به نیازهای ذینفعان و در عین حال اجرای بیکیفیت همان برنامههای بیکیفیت -و در نهایت پایش و اندازهگیریهایی که کیفیت زندگی مردم به عنوان مهمترین خروجی برنامهریزیهای اقتصادی در آن مشخص نیست- موجب چرخه معیوب تدوین و اجرای برنامههای توسعه بیکیفیت شده است.
با اطمینان تقریباً زیاد میتوان از هماکنون پیشبینی کرد که برنامه توسعه ششم با وضعیتی که در شرایط فعلی در حوزه کیفیت داریم، بیش از ۲۰ درصد اجرا نخواهد شد و نرخ رشد اقتصادی در طول برنامه از پنج درصد (در بهترین حالت) بهطور متوسط بالاتر نخواهد رفت که آن هم احتمالاً ربطی به مفاد برنامه توسعه نخواهد داشت چرا که گره اصلی آن را باید در موانعی دانست که پیشتر به آن اشاره کردم.
امیر حیدری- مدیر روابط عمومی انجمن مدیریت کیفیت ایران